و زان پس روان شد یکی تند مرد

و زان پس روان شد یکی تند مرد

  • و زان پس روان شد یکی تند مرد

    خواستن میرزایحیی آقاخان بیک را از آدشته

     

    و زان پس روان شد یکی تند مرد

    به آدشته نزد آقاخان چو گرد

     

    که ای سالها آب رخ ریخته

    به یاری ما فتنه انگیخته

     

    تو بودی که بودی هوادار ما

    گه سختی اندر شدی یار ما

     

    کنون گر جوان مرد و خون خواریا

    همی چشم نیکی ز ما داریا

     

    بباید که گر آب داری بدست

    بریزی و جوشی چو پیلان مست

     

    بیائی در این کشور از راه مهر

    بپوشی ز جان گرانمایه چهر

     

    بیاری جوانان آدشته را

    بگیرید این بخت برگشته را

     

    چو آخان بیک این داستان گوش کرد

    رگ از خون غیرت پر از جوش کرد

     

    بر آمد شتابنده مانند میغ

    پی قصد دشمن بر آهیخت تیغ

     

    ز آدشته آمد برون صبح گاه

    به سختی فزون رفت در خانقاه

     

    فرود آمد آنجا به صد آب و تاب

    تهی کرد از پای سیمین رکاب

     

    ز دیدار او شاد شد جانشان

    بجوشید خونها به شریانشان

     

    سپهبد باو داد فرماندهی

    که بودش در این کارزار آگهی

     

    به سرهنگی لشگر زورمند

    سرافراز شد آن یل ارجمند

     

    همه رایشان متفق شد برین

    که چون خور بر آید ز چرخ برین

     

    به فیروزی گنبد لاجورد

    بپوشند گردان سلیح نبرد

     

    بگردون بر آرند رایات را

    بکوبند صحن خرابات را

     

    بر آیند از خانقاه نخست

    سوی خانقاه دوم تن درست

     

    به نیرو نبرد دلیران کنند

    بمردانگی جنگ شیران کنند

     

     

    مطالب بیشتر در:

    وزن شعر: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)

     

    قالب شعر: منظومه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    حال دلم طوفانیست

    در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم

    آن شنیدم خیمه ای از شاه روس

    مردم ایران دو فرقه اند که هر یک

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    و زان پس روان شد یکی تند مرد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «و زان پس روان شد یکی تند مرد به آدشته نزد آقاخان چو گرد که ای سالها آب رخ ریخته به یاری ما فتنه انگیخته» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «بر آیند از خانقاه نخست سوی خانقاه دوم تن درست به نیرو نبرد دلیران کنند بمردانگی جنگ شیران کنند» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    خواستن میرزایحیی آقاخان بیک را از آدشته

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر خواستن میرزایحیی آقاخان بیک را از آدشته ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *