معنی چابک

معنی چابک

  • معنی چابک به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ چابک در گویش ها و لهجه.

     

    معنی چابک

    تلفظ: /CAbok/

    معنی: ماهر و زبردست، چالاک، چست، شاطر، شهم، فرز،زرنگ.


    متضاد چابک

    چلمن، تنبل.


    هم قافیه چابک

    نازک، تدارک، تحرک، گمرک.


    فرهنگ اسم ها

    اسم: چابک (پسر) (فارسی) (تلفظ: čābok) (فارسی: چابک) (انگلیسی: chabok)
    معنی: چست و چالاک، زرنگ، ماهر، زبردست، به سرعت و سهولت حرکت کننده، چالاک، زبَردست، چالاک‎ ‎، زیبا و ظریف، زیباروی


    چابک در لغت نامه دهخدا

    چابک. [ ب ُ ] ( ص ) چست و چالاک. فرز. تند. سبک. زرنگ. زبر و زرنگ. ظریف. رعنا. قبراق. زود. قچاق. چابوک. چاپوک. چپوک ( دهات تربت حیدریه ): جلیت ؛ مرد چابک و چست. جلد؛ چابک از هر چیزی. جلدة؛ چابک و چالاک گردیدن.جلید؛ چابک از هر چیزی. جمل خذانیة؛ یعنی سطبر و چابک. خنوت ؛ مرد چابک شتابزده که بر نهالی نخسبد. دلهمس ؟ مرد چابک سطبر. ذفر؛ جوان چابک درازبالا تمام بدن.صعتری ؛ مرد چابک و شوخ و دلاور. نیرب ؛ مرد چابک و چست. هذف ؛ مرد شتابرو چابک. ( منتهی الارب ) :

    چو آن مرد چابک به اندک سپاه
    ز جایی بیاید بدرگاه شاه.
    مر این ترک را ناگهان بشکند
    همه لشکرش را بهم برزند.
    (فردوسی)

    همواره این سرای چو باغ بهشت باد
    از رومیان چابک و ترکان نازنین.
    (فرخی)

    نزد او آن جوان چابک رفت
    از غم ره گران و گوش سبک.
    (منطقی)

    چرخ را انجم بسان دستهای چابکند
    کز لطافت خاک بی جان را همی باجان کنند.
    (ناصرخسرو)

    مشو درخط ز خط کانهم ز حسن است
    دغا چون چابک آید هم ز نرد است.
    (عمادی شهریاری)

    چابک استاده ام به زیر فلک
    مگر از چنبرش برون گذرم.
    (خاقانی)

    استادان حاذق و عمله چابک ترتیب دادند. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
    شگرفی چابکی چستی دلیری
    به مهر آهو به کینه تندشیری.
    (نظامی)

    خر خود را چنان چابک نبینم
    که با تازی سواری برنشینم.
    (نظامی)

    بازی کن و چابک و طرب ساز
    مالیده سرین و گردن افراز.
    (نظامی)

    هر نفس این پرده چابک رقیب
    بازیی از پرده برآرد غریب.
    (نظامی)

    قلم زن چابکی صورتگری چست
    که بی کلک از خیالش نقش میرست.
    (نظامی)

    همیشه بر قد دولت قبای حکم تو چابک
    همیشه بر سر دشمن قضای تیغ تو مبرم.
    (امامی هروی)

    چو از چابکان در دویدن گرو
    نبردی ، هم افتان و خیزان برو.
    (سعدی ( بوستان ))

    باچابکان دلبر و شوخان دلفریب
    بسیار در فتاده و اندک رمیده اند.
    (سعدی)

    به چابکتر از خود مینداز تیر
    چو افتاددامن بدندان بگیر.
    (سعدی)

    اگر بنده چابک نیاید بکار
    عزیزش ندارد خداوندگار.
    (سعدی)

    قبا بست و چابک نوردید دست
    قبایش دریدند و دستش شکست.
    (سعدی)

    غلامان و کنیزان دلاویز دارد و شاگردان چابک ( گلستان ). رجوع به چست ، تند، زود، فرز شود.
    چابک. [ ب ُ ] ( اِ ) چابق. تازیانه. ( برهان ) ( غیاث از بهار عجم و سراج و سروری ) :
    اسپی است مرا ز سایه خود به گریز
    دشت از عرق سستی او طوفان خیز
    یک گام به گام بسپرد گر به مثل
    شمشیر بود چابک و خنجر مهمیز.
    (سنجرکاشی ( از آنندراج ))


    چابک در فرهنگ معین

    (بُ )(ص . ) ۱ – چست و چالاک ، زرنگ . ۲ – ماهر، زبردست .


    چابک در فرهنگ عمید

    ۱. چست وچالاک، سریع: با همه نیکویی سرودسرای / رودسازی به رقص چابک پای (نظامی۴: ۵۹۵ ).
    ۲. (قید ) به سرعت.
    ۳. (قید ) ماهرانه.
    ۴. [قدیمی] زیبارو.
    ۵. (اسم ) [قدیمی] تازیانه.
    ۶. [قدیمی] زرنگ، ماهر، زبردست.


    چابک در فرهنگ فارسی

    چابوک، چست وچالاک، زرنگ، ماهر، زبردست، تازیانه
    ۱- ( صفت ) چست و چالاک زرنگ . ۲- ماهر زبر دست . ۳- ( اسم ) تازیانه شلاق .
    چست و چالاک . فرز و تند . سبک . زرنگ . زبر و زرنگ . ظریف . رعنا . قبراق . زود . قچاق . چابوک . چاپوک . چپوک . جلیت . مرد چابک و چست . جلد . چابک از هر چیزی .


    چابک در واژه نامه بختیاریکا

    َر رها؛ دَست و پا دار؛ فیکا؛ ور فیکا؛ چک و فرز؛ وریانا.


    چابک در گویش مازنی

    /chaabok/ از توابع رامسر که همان روستای تاریخی چپک است.


    پیشنهاد و نظر شما برای واژه چابک

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    اشعار نیما یوشیج
    اشعار سهراب سپهری
    شعری از فاطمه اختصاری
    شعر قطار محسن کاشانی


    چابک در دانشنامه عمومی

    چابک، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان رامسر در استان مازندران ایران.

    جمعیت:

    این روستا در دهستان سخت‌سر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده‌است.

     

    چابک در ویکی پدیا

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»