معنی پایین به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ پایین در گویش ها و لهجه.
معنی پایین
معنی پایین: تحت، زیر، پست، فرود.
هم قافیه با کلمه پایین
بدآیین، بدبین، بدین، براهین، برترین، برگزین، برلین، برین، بزرگترین، بلدرچین، بلوچنشین، بلورین، بنابراین، بنجامین، بنزین، بنیادین، بنیامین، بومینشین، بهترین، بهشتآیین، بیاباننشین، بیآستین.
متضاد کلمه پایین
بالا و بالائین
معنی پایین در فرهنگ فارسی
پایین
تحت تحتانی
معنی پایین در لغت نامه دهخدا
پائین. ( ص نسبی ، ق ) تحت. تحتانی. زیر. زیرین. سِفل. پست. دون. فرود. فرودین. مقابل بالا و بالائین :
فرستاده گر کشتن آئین بدی
سرت را کنون جای پائین بدی.
به تبعیت فرهنگ نویسان این شاهد نوشته شد و بی شبهه مصراع دوم ، «سرت را کنون خاک بالین بدی »، بوده است. صف نعال.
|| ذیل. دامنه. پای :
بپائین کُه شاه خفته بناز
شده یک زمان از شب دیرباز.
|| از سوی پای باشد آنجا که مردم خفته بود مقابل سَرین و بالین :
در بستر بُد یار و من از دوستی او
گاهی بسرین تاختم و گاه بپائین.
پر از درّ خوشاب بالین اوی
عقیق و زبرجد بپائین اوی.
سَرین سوده پائین فروریخته.
– پائین آمدن ؛ فرود آمدن. هبوط. هابط شدن. بزیر آمدن. منحطّ شدن.انحطاط: پائین آمدن ِ قیمت غله و جز آن ؛ ارزان شدن ِ آن. تنزل کردن ِ آن. نازل شدن ِ آن.
– || خوابیدن و فروریختن و رُمبیدن سقف و دیوار و چاه و جز آن.
– پائین آوردن ؛ فروآوردن. هبوط دادن. هابط کردن.
– پائین افتاده بودن شکم ؛ بمزاح ، گرسنه گردیده بودن.
– پائین انداختن ؛ فروافکندن.
– پائین رفتن ؛ هبوط.
– پائین کشیدن ( چراغ را ) ؛ روشنی چراغ را فرود آوردن چندانکه به فرومردن نزدیک شود.مقابل برکردن.
معنی پایین در گویش مازنی
/paain/ بصورت کنایی به مستراح گفته شود.
پیشنهاد و نظر شما برای معنی پایین
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
- گویند مرا که دوزخی باشد مست – 42 - ژانویه 24, 2023
- گویند کسان بهشت با حور خوش است – 41 - ژانویه 23, 2023
- گر شاخ بقا ز بیخ بختت رستست – 40 - ژانویه 23, 2023