معنی پاتیله

معنی پاتیله

  • معنی پاتیله به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ پاتیله در گویش ها و لهجه و جستجوی معنی پاتیله در دانشنامه عمومی ویکی پدیا.

     

     

    معنی پاتیله

    معنی پاتیله: طنجیره.


    هم قافیه با کلمه پاتیله

    تیله، پیله، شیله، حیله، میله، فیله، فتیله، طویله، قبیله، وسیله، شیله پیله، شنبلیله باله، چاله، خاله، ژاله، لاله، ماله، ناله، هاله، واله، احاله، ازاله، اماله، پیاله، تفاله، زباله، سُلاله، چغاله.


    معنی پاتیله در فرهنگ فارسی

    ( اسم ) ۱ – دیگ دهن فراخ حلواپزان. ۲ – دیگ ( مطلقا ).
    طنجیره پاتیل خرد.


    معنی پاتیله در لغت نامه دهخدا

    پاتیله. [ ل َ/ ل ِ ] ( اِ ) طنجیره. ( فرهنگ اسدی ). لوید. پاتیل خرد. پاتیلچه. فاثور. ( منتهی الارب ). طنجره. ( اوبهی ). طنجیر. تیان. پاتله. هیطله. دیگ حلواپزان :
    خایگان تو چو کابیله شده ست
    رنگ او چون کون پاتیله شده ست.

    طیان مرغزی.

    پیشنهاد و نظر شما برای معنی پاتیله

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    اشعار نیما یوشیج

    نامه های احمد شاملو

    معنی ا

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *