معنی پاتوغ

معنی پاتوغ

  • معنی پاتوغ به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ پاتوغ در گویش ها و لهجه و جستجوی معنی پاتوغ در دانشنامه عمومی ویکی پدیا.

     

     

    معنی پاتوغ

    معنی پاته: محل و جای.


    مترادف با کلمه پاتوغ

    چاره، وسیله، اعاده، توسل، مراجعه، شریک، خط اتصال، مفصل،  محل اجتماع تبه کاران.


    هم قافیه با کلمه پاتوغ

    دوغ، یوغ، بلوغ، دروغ، شلوغ، فروغ، نبوغ.


    معنی پاتوغ در فرهنگ فارسی

    پای علم، جائی که پرچم رانصب کنندوگروهی دور آن، جمع شوندجائی که درساعتهای معین عدهای در آن گرد، آیند.
    ( اسم ) ۱ – پای علم جایی که رایت و درفش را نصب کنند . ۲ – محل گرد آمدن . ۳ – محل اجتماع لوطیان در بعضی شهرهای ایران . ۴ – روز عاشورا دسته های بعضی محلات ممتاز توغ را حرکت دهند . زیر و اطراف توغ را ( پاتوغ ) گویند پاتوق پاطوق .
    مرکب از پای فارسی بمعنی محل و جای و توغ ترکی و آن نیزه کوتاهی است که دم اسب بر سر آن بندند و بر فراز آن گویی زرین آویزند و پیشاپیش حکام و سرداران برند و معنی ترکیبی آن محل عادی اجتماعات لوطیان در محلت یا شهر یا قریه ایست.


    معنی پاتوغ در لغت نامه دهخدا

    پاتوغ. ( اِ مرکب ) ( از:«پای » فارسی ، بمعنی محل و جای + توغ ترکی ) و آن نیزه کوتاهی است که دُم اسب بر سر آن بندند و بر فراز آن گوئی زرین آویزند و پیشاپیش حکام و سرداران برند، و معنی ترکیبی آن محل عادی اجتماعات لوطیان در محلت یا شهر یا قریه ای است.

    پیشنهاد و نظر شما برای معنی پاتوغ

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    اشعار نیما یوشیج

    نامه های احمد شاملو

    معنی ا

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *