معنی پابپا کردن

معنی پابپا کردن

  • معنی پابپا کردن به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ پابپا کردن در گویش ها و لهجه.

     

    معنی پابپا کردن

    معنی پابپا کردن: تامل کردن، درنگ کردن، حیران بودن.


    مترادف با کلمه پابپا کردن

    مردد بودن، تامل کردن، درنگ کردن، پابپا کردن، با لکنت گفتن، بی میل بودن.

    معنی پابپا کردن در فرهنگ فارسی

    مردد بودن حیران بودن

    معنی پابپا کردن در لغت نامه دهخدا

    پابپا کردن. [ ب ِ ک َ دَ ]( مص مرکب ) مردد بودن. حیران بودن. || حواله کردن طلبی را عوض طلب کس دیگر. داینی را از دینی در مقابل دینی دیگر بری کردن. || تهاتر.

    پیشنهاد و نظر شما برای معنی پابپا کردن

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    اشعار نیما یوشیج

    نامه های احمد شاملو

    معنی پاافشار

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *