معنی پابست به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ پابست در گویش ها و لهجه.
معنی پابست
/pAbast/
معنی پابست: پای بند، گرفتار، مقید، دلباخته، عاشق.
هم قافیه با کلمه پابست
نجاست، حراست، فراست، با فراست، خساست، نفاست، سلاست، ریاست، کرسی ریاست، مقام ریاست، سیاست، اتخاذسیاست، بی سیاست، صحنه سیاست، کیاست، تست، پروتست، فهرست، ژست، مانیفست، بایست، ناشایست.
مترادف با کلمه پابست
پای بست، پای بند، گرفتار، مقید، دلباخته، عاشق، مفتون، هواخواه، بنیان، شالوده.
معنی پابست در فرهنگ عمید
۲. [مجاز] کسی که علاقه مند به کاری یا چیزی باشد.
۳. [قدیمی، مجاز] مقید، گرفتار.
۴. (اسم ) [قدیمی] شِفته، بنیاد عمارت
معنی پابست در فرهنگ معین
معنی پابست در فرهنگ فارسی
۱ – ( صفت ) پای بند پای بست مقید . ۲ – دلباخته . ۳ – ( اسم ) بنیاد عمارت پای بست
پای بند مقید.
معنی پابست در لغت نامه دهخدا
شیخی بزنی فاحشه گفتا مستی
پیوسته بدام دیگری پابستی.
– پابست اَمری بودن ؛ بدان تعلق خاطر و دلبستگی داشتن.
– پابست کسی بودن ( شدن ) ؛ دلباخته یا دلبسته کسی بودن یا شدن.
|| ( اِ مرکب ) بنیاد عمارت. ( غیاث اللغات ). پای بست. || محکم. ( غیاث اللغات ).
معنی پابست در واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد و نظر شما برای معنی پابست
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
- گویند مرا که دوزخی باشد مست – 42 - ژانویه 24, 2023
- گویند کسان بهشت با حور خوش است – 41 - ژانویه 23, 2023
- گر شاخ بقا ز بیخ بختت رستست – 40 - ژانویه 23, 2023