معنی زپای اندراوردن

معنی ز پای اندراوردن

  • معنی ز پای اندرآوردن به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ ز پای اندرآوردن در گویش ها و لهجه ها.

     

    معنی ز پای اندراوردن

    معنی: ( ز پای اندر آوردن ) بر زمین افکندن مغلوب ساختن.

     



    معنی ز پای اندراوردن دز لغت نامه دهخدا

    ( ز پای اندرآوردن••• ) ز پای اندرآوردن. [ زِ اَ دَ وَ دَ ] ( مص مرکب ) بر زمین افکندن. از پای اندرآوردن. مغلوب ساختن :
    جهانی ز پای اندرآرد به تیغ
    نهد تخت شاه از پس پشت میغ.

    فردوسی.

    مرا شاه فرمود کاین سبز جای
    بدینار گنج اندرآور ز پای.

    فردوسی.

    رجوع به از پای اندرآوردن و ز پای درآوردن و از پای درآوردن شود.

     


    پیشنهاد و نظر شما برای معنی ز پای اندراوردن

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.

     


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر شبانه احمد شاملو

    شعر مسافر سهراب

    شعر به راه می افتد پوریا پلیکان

    شعر قطار محسن کاشانی

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *