معنی داحضه به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ داحضه در گویش ها و لهجه ها.
معنی داحضه
معنی : باطل کننده و زوال دهنده ، تانیث داحض.
داحضه در فرهنگ فارسی
داحضه در لغت نامه دهخدا
( داحضة ) داحضة. [ ح ِ ض َ ] ( ع ص ) تأنیث داحض. حجت باطل یعنی افزاینده : با ایشان قرعه زد از جمله مدحضان آمد و مغلوبان ، من قولهم ادحضت حجته اذا ابطلتها. و منه قوله : حجتهم داحضة. ( قرآن 16/42 ). و اصله من دحضت رجله اذا زلقت. و منه قوله علیه السلام : یوم تدحض فیه الاقدام. ( تفسیر ابوالفتوح رازی چ 1 450 ).
داحضه در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی دَاحِضَةٌ: باطل کننده و زوال دهندهریشه کلمه:
دحض (۴ بار)
پیشنهاد و نظر شما برای معنی داحضه
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
تحلیل شعر ققنوس نیما یوشیج با نگرشی به اندیشه های گاستون باشلار
بررسی نمادهای استبداد و خفقان در اشعار نیما یوشیج
- 80 – نکیسا بر طریقی کان صنم خواست – غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین - جولای 17, 2023
- 79 – همان صاحب سخن پیر کهن سال – پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو - جولای 17, 2023
- 78 – شباهنگام کاهوی ختن گرد – بازگشتن خسرو از قصر شیرین - جولای 17, 2023