معنی داجه

معنی داجه

  • معنی داجه به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ داجه در گویش ها و لهجه ها.

     

    معنی داجه

    معنی : پس روان لشکر.


    داجه در فرهنگ فارسی

    پس روان لشکر.


    داجه در لغت نامه دهخدا

    ( داجة ) داجة.[ ج َ / داج ْ ج َ ] ( ع اِ ) پس روان لشکر. ( منتهی الارب ). تُباع عسکر. ( از اقرب الموارد ). || چیز اندک و حقیر از حاجت ، یا حاجة. داجة از اتباع است و منه الحدیث ، ما ترکت حاجة و لا داجة. ( منتهی الارب ).


    پیشنهاد و نظر شما برای معنی داجه

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر افسانه نیما یوشیج

    شعر مانلی نیما یوشیج

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    شعر پرنده ای در لوله تانک پوریا پلیکان

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *