معنی داجه به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ داجه در گویش ها و لهجه ها.
معنی داجه
معنی : پس روان لشکر.
داجه در فرهنگ فارسی
پس روان لشکر.
داجه در لغت نامه دهخدا
( داجة ) داجة.[ ج َ / داج ْ ج َ ] ( ع اِ ) پس روان لشکر. ( منتهی الارب ). تُباع عسکر. ( از اقرب الموارد ). || چیز اندک و حقیر از حاجت ، یا حاجة. داجة از اتباع است و منه الحدیث ، ما ترکت حاجة و لا داجة. ( منتهی الارب ).
پیشنهاد و نظر شما برای معنی داجه
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
Latest posts by غزل حمیداوی (see all)
- 80 – نکیسا بر طریقی کان صنم خواست – غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین - جولای 17, 2023
- 79 – همان صاحب سخن پیر کهن سال – پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو - جولای 17, 2023
- 78 – شباهنگام کاهوی ختن گرد – بازگشتن خسرو از قصر شیرین - جولای 17, 2023