معنی جا دادن

معنی جا دادن

  • معنی جا دادن به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ جا دادن در گویش ها و لهجه

     

    معنی جا دادن

     

    جایگزینی، اتصال.


    معنی جا دادن در فرهنگ فارسی

     

    ( مصدر )۱- نهادن چیزیرا در جایی هشتن . ۲- نصب کردن .


    معنی جا دادن در لغت نامه دهخدا

     

    جا دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) نهادن چیزی را در جائی. هشتن. مقام دادن. وضع کردن. نصب کردن. منصوب کردن.


    فارسی به انگلیسی

     

    accommodate, house


    فارسی به عربی

     

    استلم , اسکن , اندماج , غرفة , مقعد , ملحق
    مازق , مساهم , منزل.


    پیشنهاد و نظر شما برای واژه جا دادن

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    دلنوشته زندگی سید صالح فتوحی

    شعر مانلی نیما یوشیج

    نامه های نیما یوشیج

    نامه های احمد شاملو به آیدا

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *