معنی جاسوسی کردن

معنی جاسوسی کردن

  • معنی جاسوسی کردن به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ جاسوسی کردن در گویش ها و لهجه ها.

     

    معنی جاسوسی کردن

     

    پاییدن.


    جاسوسی کردن در فرهنگ فارسی

     

    خبر را از جائی بجای دیگر بردن.


    جاسوسی کردن در لغت نامه دهخدا

     

    جاسوسی کردن.[ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خبر را از جائی به جای دیگر بردن. پنهان طلب چیزی کردن. تَبَلصُق. ( منتهی الارب ).


    مترادف ها

    spy (فعل)
    جاسوسی کردن
    stag (فعل)
    کوتاه کردن، پاییدن، جاسوسی کردن
    espy (فعل)
    تشخیص دادن، جاسوس بودن، جاسوسی کردن، بازرسی کردن، دیده بانی کردن
    fink (فعل)
    جاسوسی کردن
    nark (فعل)
    ازردن، جاسوسی کردن
    pickeer (فعل)
    جاسوسی کردن، لاس زدن، زد و خورد کردن.


    فارسی به عربی

     

    جاسوس.


    فارسی به انگلیسی

     

    espy, rat, scout, fink, to spy


    پیشنهاد و نظر شما برای واژه جاسوسی کردن

    در بخش دیدگاه، نظر خودتان را درباره‌ی این مطلب بنویسید. اگر نقصی می‌بینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازه‌ای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.


    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر برای روزنبرگ ها هوشنگ ابتهاج

    شعر زندگی نامه هوشنگ ابتهاج

    شعر سئوگیلی

    17 جمله معروف محاکمه فرانتس کافکا – تکه کتاب

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *