معنی بئس به همراه کلمات هم قافیه، و برابر پارسی آن در فرهنگ لغت دهخدا، فرهنگ لغت معین، فرهنگ فارسی عمید، دانشنامه آزاد فارسی، تلفظ بئس در گویش ها و لهجه.
معنی بئس
سخت، عذاب، شدید.
معنی بئس در فرهنگ فارسی
شدید سخت
معنی بئس در لغتنامه دهخدا
بئس. [ ب ِءْس ْ] ( ع اِ ) بلا. ( منتهی الارب ). سختی.
– بنات بئس ؛ بلاها. ( منتهی الارب ). دواهی. ( اقرب الموارد ). پیش آمدهای سخت.
بئس. [ ب ِءْ س َ] ( ع فعل ) کلمه ذم. ( منتهی الارب ). و آن فعل ماضی جامد است. ( از اقرب الموارد ). فعل ذم در برابر نِعم َ و آن فعل ماضی و جامد است و جز ماضی از آن صرف نشود و اسم آن مخصوص به مدح گفته میشود، چنان که بئس الرجل زید؛ بد مردی است زید، الرجل فاعل آن و زید اسم مخصوص به مدح است و فاعل این فعل مقرون به لام جنس یا مضاف است به کلمه ای که با ال شروع شده باشد مثل بئس قاضی السوء زید، یا مضاف به مضاف همراه «ال » است مانند ساء قاضی احکام الظلم زید، و فاعل آن وجوباً ضمیر متصل است وقتی که مفسر به نکره منصوبه تمییز باشد مثل بئس ربعاً دارنا.
– بئس العذاب ؛ عذاب شدید. ( از اقرب الموارد ).
– بئس القرین ؛ هم نشین بد. ( ناظم الاطباء ).
– بئس المصیر ؛ دوزخ. ( ناظم الاطباء ). سرنوشت بد.
بئس. [ ب َ ءِ ] ( ع ص ) ( از مصدر بأس ) شدید. سخت. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
– عذاب بئس ؛ عذاب شدید. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
|| شجاع. ( اقرب الموارد ).
معنی بئس در فرهنگ عمید
زشت، بد.
معنی بئس در گویش مازنی
/bees/ شبیه باش – بمان
پیشنهاد و نظر شما برای معنی بئس
در بخش دیدگاه، نظر خودتان را دربارهی این مطلب بنویسید. اگر نقصی میبینید، سعی کنید مطلبمان را کامل کنید. و اگر پیشنهاد تازهای دارید، پیشنهادتان را اضافه کنید.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
گلچین اشعار عاشقانه فروغ فرخزاد
- من دیگر گورستان نیستم - مارس 30, 2023
- بیوگرافی پل الوار - مارس 17, 2023
- 12 نامه های عاشقانه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور - ژانویه 12, 2023