مشتاق تو

مشتاق تو

  • مشتاق تو

     

    دلخوش به نگاه گرم و گیرای توام

    وابسطه ی لبخند دل آرای توام

    لبخند زدی گل ز ِ جمالت رویید

    من عاشق خنده های زیبای توام

    شب هست ومن و ساغر و پیمانه ی می

    باز آی و بیا که سخت مشتاق توام

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    sedighe 1346
    Latest posts by sedighe 1346 (see all)

    3 دیدگاه برای “مشتاق تو

    1. حسین دایی گفته:

      ایام چنان رنجیر فولاد بر پایمان بسته نه کتابی تفریحی سر گرمی سینمای فقط به فکر تکه نان هستیم تا شکم عزیزانمان سیر کنیم تا زمان اینگونه است سراب سراب

    2. حسین دایی گفته:

      اگر از درد بگویم از خودم نیست درد مادری است پول برای ثبت نام در مدرسه کردن کودکش ندارد یا کودکی خیابانی از همه چیز کس محبت محروم است یا پدری برای خرید کفش به فرزندش را ندارد افسوس می خورم چنین روزگاری زالم داریم

    3. صدیقه جـُر گفته:

      ✍🏻خندید،، وبا کمال فروتنی بوسه ی داغش را روی گونه ی پسرک خردسال، کاشت، ولی ناگهان بغض راه نفس کشیدنش راسخت کرد، باید برود، اینبار جنوب به طرف کوه اوشیدا،،(کوه خواجه در زابل) رفت، تاب دیدن پسرک که مادرش اززباله ها پس مانده غذارا به اوداده بود رانداشت، اشکش که درآمد آسمان غرید، خورشیدخانم، ناله کردو پشت کوه گم شد، اوهم راهش راگم کرد مغرب را فراموش کرده بود،، آری درد را ازهر طرف بنویسیم درد است، اما نمیشود، ننوشت نوشتن، معجونی است که روح آدمی را صیقل میدهد،، اندکی، از دنیای واقعی، دور میکند، نوشتن، داروی، روح وروان است،،، صدیقه جـُر،، ساحل _تنها

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *