محمد بدو گفت مخروش هیچ

محمد بدو گفت مخروش هیچ

  • محمد بدو گفت مخروش هیچ

    دلداری دادن محمد بانو را

     

    محمد بدو گفت مخروش هیچ

    که دشمن نیارد در اینجا بسیج

     

    من آنم که خود آزمودی مرا

    شناسیده زین پیش بودی مرا

     

    بخاطر نداری مگر سال پار

    فکندم تن خود ز بام حصار

     

    فروشد بخون دیده روشنم

    بر تیره دشمن نترسد تنم

     

    کنون باز آنم که دیدی مرا

    پسندیده چون جان گزیدی مرا

     

    هنوزم خمار می دوش هست

    بمغز عدو خواب خرگوش هست

     

    مرا تیر دشمن به دل رسته باز

    زخونم کسی دست ناشسته باز

     

    ولیکن از آنجا که مردان راه

    ز دشمن بدارند جانرا نگاه

     

    گذشته از این حکم شهزاده نیز

    چو آید نشاید کسی را ستیز

     

    بیاید از اینجا برون برد رخت

    که ما را یک امروز شوریده بخت

     

    گریزی چنین کمتر از جنگ نیست

    خدای جهان را جهان تنگ نیست

     

     

    مطالب بیشتر در:

    وزن شعر: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)

     

    قالب شعر: منظومه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    حال دلم طوفانیست

    در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم

    آن شنیدم خیمه ای از شاه روس

    مردم ایران دو فرقه اند که هر یک

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    محمد بدو گفت مخروش هیچ

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «محمد بدو گفت مخروش هیچ که دشمن نیارد در اینجا بسیج من آنم که خود آزمودی مرا شناسیده زین پیش بودی مرا» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «بیاید از اینجا برون برد رخت که ما را یک امروز شوریده بخت گریزی چنین کمتر از جنگ نیست خدای جهان را جهان تنگ نیست» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    دلداری دادن محمد بانو را

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر دلداری دادن محمد بانو را ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *