مائیم که اصل شادی و کان غمیم

مائیم که اصل شادی و کان غمیم – 130

  • دکلمه صوتی مائیم که اصل شادی و کان غمیم  – رباعی 130از خیام + معنی، تحلیل و تفسیر فلسفی سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم.

     

     

    مائیم که اصل شادی و کان غمیم

    سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم

     

    پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم

    آئینهٔ زنگ خورده و جام جمیم

     

     

    آئینهٔ زنگ خورده و جام جمیم

    در قالب رباعی ضربه‌ی اصلی شعر در مصرع آخر اتفاق می‌افتد. از ابتدا انگار به گونه‌ای شاعر می‌خواسته ما را آماده کند تا برسد به مصرع آخر، به همین دلیل همیشه سطر آخر رباعی در ذهن مخاطب خوب به یاد می‌ماند، و این شعر حکیم عمر خیام را نیز بسیاری از مردم با نام «آئینهٔ زنگ خورده و جام جمیم» می‌شناسند.

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    حکیم عمر خیام قالب: رباعی وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)

     

    دکلمه مائیم که اصل شادی و کان غمیم صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر «مائیم که اصل شادی و کان غمیم» از خیام است. این قطعه‌ ها توسط داوود ملک زاده و زهرا بهمنی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

     

    معنی و تفسیر مائیم که اصل شادی و کان غمیم

     

    خیام در این رباعی همه اضداد را کنار هم چیده است و ناسازگاری ها را پیش چشم ما قرار دادهد است. در عین شادی فرو رفته در غم هستیم. در عین غم شاد هستیم. ملتی که گریه اش در عمق خنده است و خنده اش در ژرفای گریه. این واقعیت زندگی است. کودکی چشم به جهان می گشاید از آن سو، پدر یا مادر یا برادر و یا خواهر و یا نزدیکی از دار دنیا می رود. زلزله می آید و همه شهر را با خاک یک سان می کند و بعد می بینیم که از زیر آوار صدای گریه کودکی به گوش می رسد.
    از این مهمتر آن که ما هم دادگر هستیم و هم ستم پیشه. در عین این که جهان را می خواهیم با عدالت آشنا کنپم و جهان را با عدالت خودمان تدبیر کنیم و از سوی دیگر خود به نزدیکترین ها ستم روا می داریم. اصلا سیستمی طراحی می کنیم که خود سیستم ستمگرا است.
    لازم به گفت است که خیام در همین مصرع قاعده بسیار مهم و اساسی اجتماعی را بیان می کند. خدمت شما عارض شوم که سیستم خود قدرت آفرین است. و قدرت قرین و همسایه ستم است. سیستم که شکل گرفت حتی اگر این سیستم، سیستم حضرت موسی علیه السلام هم باشد و یا سیستم نبی اکرم صلی الله علیه و آله باز هم ستم در آن ستم شکل می گیرد. پیامبر را از مکه به مدینه آوردند تا ریشه ستم را از بیخ و بن برکند. سیستمی طراحی شد که خود سبستم ظلم آفرین شد. ماجرای مالک بن نویره را همگان می دانند که ذیل حکومت اسلامی به آبادی وارد شد مردهای آنها را کشت و تا به صبح با زنهای آنها همبستر شد. اینها مروجان دین و شریعت بودند. هنوز جنازه پیامبر از میان مردم جمع نشده است. دیری نپایید که خوارج به جان مردم افتادند و شکم زنها را پاره کردند و مردهای زیادی را کشتند. خود شاهد هستید که به نام دین چه کارها که نکردند. چه جنایات که مرتکب نشدند. حتی در همین کشور ایران خودما ذیل دین به فرهنگ ملت تاختند و آن را با خاک یک سان کردند. تصوف در اصل، مبارزه با سیستم فقهی بود که به غارت مردم مشغول شدند و خود تصوف غرق در فساد و منجلاب شد. این ویژگی سیستم است. سیستم قدرت می آفریند و قدرت لازمه اش فساد است.
    پایین و بالا هستیم. بعضی پایین و بعضی بالا هستند. بعضی بالا دست و بعضی فرو دست هستند. بعضی شهری و بعضی دهاتی اند. بعضی سفید و بعضی سیاهند. بعضی پایین شهری و بعضی بالا شهری اند. بعضی آقازاده و بعضی علام زادهد اند. بعضی از نژاد برتر و بعضی از نیاد پست و حقیرند.

    بعضی در اوج کمال و بعضی در نهایت حقارت و کاستی اند. در نهایت خیام می گوید بعضی از ما آیینه زنگار خورده ایم که حتی خودمان را هم نشان نمی دهد و بعضی جام جم هستیم که همه حقایق عالم را می شود در آن دید. و من عاشقم بر این دو ضد.

    زندگی یعنی همه این ناسازگاری ها. ساز زندگی ساز کوکی نیست. صداهای دلخراشی از آن شنیده می شود که لازمه این زندگی است.

    حسن جمشیدی

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی مائیم که اصل شادی و کان غمیم

     

    ناشناس می گوید:

    بعد از صحبت با یکی از دوستان در مورد این رباعی به این جمع بندی رسیدیم که خیام به این نکته اشاره کرده است که . ذهن ما و دریافت ما از هستی به اندازه نور خورشید است در مقابل فانوس و این کوچک بودن دریافت ما از هستی باعث حیرانی ما است.

    فرهاد می گوید:

    صرف نظر از محتوای اصلی رباعی در باره حیران بودن آدمی در این جهان، چون چراغ (خورشید) در وسط فانوس (عالم) قرار دارد، این رباعی به ظاهر، دستگاه خورشید مرکزی را تداعی میکند. اگر چنین باشد، خیام بسیار پیش از کوپرنیک به دستگاه خورشیدی پی برده بوده است. البته در نوشته های تخصصی خیام اشاره ای به آن وجود ندارد.

     

     

    شعر مائیم که اصل شادی و کان غمیم اثر کیست؟

    این شعر اثر خیام است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»