غم بی کران

غم بی کران

  • غم بی کران

     

    بسمه االعزیز
    غم بی کران

    امروز در شناخت هم بی گمان شدیم
    راه فرار بسته شد و بی امان شدیم

    چون بازی تو طول کشید و ز حد گذشت
    شد صبر من تمام که نامهربان شدیم

    در عاشقی فریب بسی نفرت آور است
    از عشق بیکران سوی نفرت روان شدیم

    ناراستی به نیت تو موج می زد و
    ما در بهار رابطه خود خزان شدیم

    تمساح وار اشک چه ریزی کنون که ما
    بر مرگ عشق و مهر و صفا میهمان شدیم

    ما عاشقان خدای بزرگم چه کرده ایم
    که مستحق صاعقه آسمان شدیم؟

    «زین آتش نهفته که در سینه من است»
    مهدی ببین که ذوب غمی بیکران شدیم

    درسی بگیر و‌ گوهر دل را نگاه دار
    اکنون که مبتلای به نامردمان شدیم

    #مهدی_رستگاری
    سیزدهم مرداد سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
    پنجم اوت سال ۲۰۲۱ میلادی
    (سروده شب بداهه کلاسیک در گروه ادبی «انجمن ادبی سرای شعر»)

    دفتر شعر روزگاران
    ۱۵۶

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدی رستگاری
    Latest posts by مهدی رستگاری (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *