عاشقی

عاشقی

  • عاشقی

     

    هر صبح

    حس حضورت را،،

    نقش بودنت در کنارم را

    در خیالم وَ به روی بومِ قلبم

    نقاشے میکنم.

    این صبح دوست دارم خانه‌ی میانِ

    دستانِ گرمت پذیرای دستان

    سردم باشد، دیوانه ام و

    دیوانگے کردن را باتودوست دارم

    دیوانڪَے با تو عالم قشنڪَے دارد…بودنت در کنارم حتی در خیال،زیباست

     عشق پاشیِ چشمانت

    گرمایِ دستانت

    دلنوازیِ نگاهت

    لطافتِ روحت، آغوش گرمت را

    میخواهم تا واژه‌ه به واژه غزل هایم را به خط کنم، برای قربان صدقه هایت،،

     در مقابلِ عشقت رژه بروند خط خطی های ذهن آشفته ام،

    وبـا لبخندت از عشق‌ غزلم شکوفا شود،

     عالیجنابِ شهر غزل های من،

    هرجاهستی سر سلامت بادا،

    #آذریان

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    sedighe 1346
    Latest posts by sedighe 1346 (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *