گر به آزادی زبان بودی

گر به آزادی زبان بودی _ آرزوی محال

  • شعر گر به آزادی زبان بودی _ آرزوی محال _ ملک الشعرا بهار

     

    گر به آزادی زبان بودی

    کار آزادگان روان بودی

     

    وگر این سفلگی سخن گفتی

    مردم سفله بی‌نشان بودی

     

    چه شدی فضل اگر بدی ارزان

    چه شدی جهل اگر ران بودی

     

    چه شدی گر حقایق پنهان

    بر خلق جهان عیان بودی

     

    تا که نادان ز جهل و تیره‌ دلیش

    شرمگین پیش این و آن بودی

     

    چه شدی گر دل خردمندان

    ایمن از محنت زمان بودی

     

    گر ز دانش کسی بلند شدی

    سر دانا بر آسمان بودی

     

    وگر آزادگی فزودی عمر

    مرد آزاده جاودان بودی

     

    کاش اخلاق خلق را هر سال

    پرسش و فحص و امتحان بودی

     

    آن که را خوی خوب راهبر است

    به کفش سر خط امان بودی

     

    وان که را خوی بد سرشته به طبع

    بر جبینش یکی نشان بودی

     

    کاش نفس پلید بهتان‌بند

    چون سگان از ییش دوان بودی

     

    یا ستمکاره بر مثال گراز

    رُسته دونابش از دهان بودی

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)

     

    قالب شعر: قطعه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    هست صوتی بس مهیب و خوفناک

    درویش که اخلاق الهی دارد – ۱۰۰

    آروین شاه حسینی

    دربغ و دردکه ازکید چرخ و فتنه دهر

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    گر به آزادی زبان بودی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «گر به آزادی زبان بودی کار آزادگان روان بودی وگر این سفلگی سخن گفتی مردم سفله بی‌نشان بودی» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «کاش نفس پلید بهتان‌بند چون سگان از ییش دوان بودی یا ستمکاره بر مثال گراز رُسته دونابش از دهان بودی» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر آرزوی محال ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر آرزوی محال ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *