چو اسفندیار آن شه نیک‌بخت

چو اسفندیار آن شه نیک‌بخت

  • شعر چو اسفندیار آن شه نیک‌بخت _ ملک الشعرا بهار 

    داستان رستم و اسفندیار

     

    چو اسفندیار آن شه نیک‌بخت

    به باغ مهی خسروانی درخت

     

    فروزندهٔ چهر دین بهی

    فرازندهٔ چتر شاهنشهی

     

    فزایندهٔ کشور باستان

    به هر جای در پر دلی داستان

     

    به رویینه دز آتش افروخته

    بر و بوم ارجاسبی سوخته

     

    فتالندهٔ جنگ گندآوران

    رهاننده مهربان خواهران

     

    به‌مردی گشوده ره هفت خوان

    برید‌ه سر اژدهای دمان

     

    خم آورده در پیش یزدان‌، سرا

    زده بوسه بر دست پیغمبرا

     

    به رزمی کجا ناستوده پدر

    فرستادش اندر دم جانور

     

    بر آن شوم پیکار زابلستان

    ز تیر گز رستم داستان

     

    فروخفتش آن نرگسان دژم

    نگون کشت آن زردهشتی علم

     

    پشوتن برادرش بر سر دوید

    به زاری گریبان خفتان درید

     

    ز یکسوی بهمن بیامد دوان

    بدو مرمرش جوی خونین روان

     

    فرو مانده زال اندر آن کارکرد

    ز دستان و این گنبد لاجورد

     

    ز پیشینه گفتار موبد به بیم

    ز بد روزی پور، دل بردو نیم

     

    که هرکس که‌خون یل اسفندیار

    بریزد ورا بشگرد روزگار

     

    شه اسفندیار اندر آن خاک گرم

    فتاده‌ چنان‌ چون‌ به‌ خون خفته غرم

     

    بدوگونه‌اش زعفران بیخته

    بر آن زعفران سرخ می ریخته

     

    دوچشمش چو دو جوی وزان هر دو جوی

    دو سیلاب‌ خون‌ تاخته بر دو روی

     

    بدو چشم دست و به‌دست دگر

    خدنگی ز خون‌سرخ‌، پیکان وپر

     

    خم آورده پشت وکشیده دو ران

    دو آهو غنوده به خواب گران

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)

     

    قالب: مثنوی

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    خاقانی از آن کام که یارت ندهد – ۱۳۹

    به نام برازندهٔ نام‌ها

    جای می از خون جگر خوردنم

    زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد – 155

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    چو اسفندیار آن شه نیک‌بخت

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «چو اسفندیار آن شه نیک‌بخت به باغ مهی خسروانی درخت فروزندهٔ چهر دین بهی فرازندهٔ چتر شاهنشهی» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «بدو چشم دست و به‌دست دگر خدنگی ز خون‌سرخ‌، پیکان وپر خم آورده پشت وکشیده دو ران دو آهو غنوده به خواب گران» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر داستان رستم و اسفندیار ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر داستان رستم و اسفندیار ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *