چون غرهٔ افق ز شفق شد شقیق رنگ

چون غرهٔ افق ز شفق شد شقیق رنگ

  • شعر چون غرهٔ افق ز شفق شد شقیق رنگ ملک الشعرا بهار 

    صفت هلال و اسب

     

    چون غرهٔ افق ز شفق شد شقیق رنگ

    بر شاه روم تاختن آورد شاه زنگ

     

    شب‌ را ز روی‌، پرده برافتاد و رخ نهفت

    حور سپیدچهر، ز دیو سیاه‌رنگ

     

    خورشید رخ نهفت‌ و برآمد هلال عید

    خمیده‌سر چو ابروی مه‌طلعتان شنگ

     

    چون تازه بادرنگی سر زده ز شاخ

    وز برگ گشته پنهان نیمی ز بادرنگ

     

    گفتی یکی نهنگ نهان‌ شد در آب و ماند

    بر آب نیمی از سر دندان آن نهنگ

     

    یا همچو جنگجویی کز بیم جنگیان

    افکنده‌ خنجر از کف و بگریخته ز جنگ

     

    یا جسته رنگ از کف صیاد با شتاب

    وندر میان دشت درافتاده شاخ رنگ

     

    یا خادمی نهاده دویتی ز زر ناب

    ییش وزیر شرق خداوند فروهنگ

     

    بخ‌بخ به مرکبی که بدیدم به درگهت

    پوینده‌ای بدیع و کرازنده‌ای کرنگ

     

    در دشت همچنان که به‌دشت اندرون گوزن

    درآب آن‌چنان که به آب اندرون نهنگ

     

    اندام او به نرمی چون دیبهٔ طراز

    اعصاب ‌او به‌ سختی‌ چون‌ شاخه زرنگ

     

    پیش از خدنگ‌، بر سر آماج‌گه رسد

    بر پشتش ار کشی سوی آماج‌گه خدنگ

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    آن را که نگون است رایتش – خیانت

    دانلود آهنگ روزبه نعمت الهی خداحافظ عزیزم  + پخش آنلاین

    تا رقم حسن تو زد آسمان – ۱۶۱

    40 – فرنگیس اولین مرکب روان کرد – افسانه‌سرائی ده دختر

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    چون غرهٔ افق ز شفق شد شقیق رنگ

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «چون غرهٔ افق ز شفق شد شقیق رنگ بر شاه روم تاختن آورد شاه زنگ شب‌ را ز روی‌، پرده برافتاد و رخ نهفت حور سپیدچهر، ز دیو سیاه‌رنگ» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «اندام او به نرمی چون دیبهٔ طراز اعصاب ‌او به‌ سختی‌ چون‌ شاخه زرنگ پیش از خدنگ‌، بر سر آماج‌گه رسد بر پشتش ار کشی سوی آماج‌گه خدنگ» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر صفت هلال و اسب ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر صفت هلال و اسب ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *