شعر چندی گُزیده یار ز من دوری ایرج میرزا

چندی گزیده یار ز من دوری

  • شعر چندی گزیده یار ز من دوری ایرج میرزا 

    شکایت از دوری یار

     

    چندی گُزیده یار ز من دوری

    افزوده شور بختِ مرا شوری

     

    چون بیندم به خویش فزون مشتاق

    از من فزون کند بتِ من دوری

     

    آری مجرّبست که در هر باب

    مشتاقی است مایۀ مهجوری

     

    ای ماهرو که در صفِ مه رویان

    داری به دست رایتِ منصوری

     

    در خر گهِ جمالِ تو روز و شب

    آیند مهر و ماه به مزدوری

     

    آزادیَم به عقل نمی گنجد

    تا هست طرّۀ تو و مقهوری

     

    بی چشم و رو بُوَد که به خود بندد

    نرگس به پیش چشمِ تو مخموری

     

    بس نیش زد به دیدۀ من مژگان

    تا جویمت پس از همه مهجوری

     

    اَطباقِ عنکبوتیِ چشم من

    شد رخنه همچو پردۀ زنبوری

     

    من شاعری خمیده و درویشم

    تو جنگجوی تُرکِ سَلَحشوری

     

    بر خویشم ار بخوانی ممنونم

    از پیشم ار برانی معذوری

     

    خواهی نوازشم کن و خواهی نه

    مختاری و مُصابی و مَأجوری

     

    من دیده بهر دیدنِ تو خواهم

    زانست اگر حذر کنم از کوری

     

    گر نیست مال و عزّت و زورِ من

    وین نیستی است علّتِ منفوری

     

    تا با منی تو ، جمله بُوَد با من

    تو عزّتی ، تو مالی و تو زوری

     

    تو صدری و تو بدری و تو قدری

    تو شاهی و تو ماهی و تو هوری

     

    بر خانۀ گلینم پا بگذار

    تا بگذرد ز خرگه تیموری

     

    از کوزۀ سفالِ من آبی نوش

    تا گیرد آبِ کاسۀ فغفوری

     

    گردد ز عکسِ آینۀ رویت

    خشتِ وِثاقم آینۀ غُوری

     

    بنشین که تا بهشت شود خانه

    بار بودن تو خوبتر از خوری

     

    در ساده زندگانی من می بین

    کِت روشنی ببخشد و مسروری

     

    آلوده اش نبینی و چرکینش

    کاسوده از عَوار بود عوری

     

    در سادگی تهفته حَلاوت هاست

    زان بیشتر که در حَلَلِ صُوری

     

    نه کذب اندرو نه شره نی کین

    نه ضَنَّت و ضَلالت و مغروری

     

    ما پاکباز بلبلِ قَوّالیم

    در ما مجوی شهوتِ عُصفوری

     

    آسای در خرابۀ من چون گنج

    بر من ببخش منصبِ گنجوری

     

    پوشیدم در به رخ ز همه اغیار

    مستی کنیم از پسِ مستوری

     

    تو جویی از دفاترِ من اشعار

    من بویَم از دو عارضِ تو سوری

     

    مشغولیِ خیالِ ترا گویم

    افسانه های کلده و آشوری

     

    تاریخهایِ همچو لبت شیرین

    از سیبِری بخوانم و مَنچوری

     

    وز دیده های خود به شبانِ تار

    اوصافِ عشق و پیری و رنجوری

     

    چون هر دو را به غایت دارم دوست

    جانِ تو و ادیبِ نِشابوری

     

    عاشق ترا چو من نشود پیدا

    ای همچو آفتاب به مشهوری

     

    مطالب بیشتر در:

    ایرج میرزا

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیلن (مضارع مسدس اخرب مکفوف)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    شعر پوزخند تد هیوز

    شعر ای طایران قدس را عشقت فزوده بال‌ها مولانا – غزل 2

    دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور

    بازسرایی در شعر احمد شاملو 

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    چندی گُزیده یار ز من دوری

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «چندی گُزیده یار ز من دوری افزوده شور بختِ مرا شوری چون بیندم به خویش فزون مشتاق از من فزون کند بتِ من دوری» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ایرج میرزا که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ایرج میرزا بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «چون هر دو را به غایت دارم دوست جانِ تو و ادیبِ نِشابوری عاشق ترا چو من نشود پیدا ای همچو آفتاب به مشهوری» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر شکایت از دوریِ یار ایرج میرزا

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر شکایت از دوریِ یار ایرج میرزا بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *