چشمت-چو-تیغ-غمزه-خونخوار-برگرفت

چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت – 140

  • دانلود دکلمه صوتی شعر چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت سعدی – غزل 140 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت. عاشق ز سوز درد تو فریاد درنهاد.

     

    شعر چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت – غزل 140 – سعدی

     

    چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت

    با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت

     

    عاشق ز سوز درد تو فریاد درنهاد

    مؤمن ز دست عشق تو زنار برگرفت

     

    عشقت بنای عقل به کلی خراب کرد

    جورت در امید به یک بار برگرفت

     

    شوری ز وصف روی تو در خانگه فتاد

    صوفی طریق خانه خمار برگرفت

     

    با هر که مشورت کنم از جور آن صنم

    گوید ببایدت دل از این کار برگرفت

     

    دل برتوانم از سر و جان برگرفت و چشم

    نتوانم از مشاهده یار برگرفت

     

    سعدی به خفیه خون جگر خورد بارها

    این بار پرده از سر اسرار برگرفت

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)

     

    چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت سعدی است. این قطعه‌ها توسط  محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و حمیدرضا محمدی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    برخیز ساقیا بده آن جام خسروی

    ای کمان‌ابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی _ 99

    دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور

    شعر مرا دوست بدار اندکی ولی طولانی کریستوفر مارلو

     

    معنی چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت

    چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت

    هنگامی که چشمان تو غمزۀ خونخوار را چونان شمشیری برکشید ، هوش مردم با خرد به ستیزه درآمد و عشق را به عقل ترجیح داد .

    [ غمزه = ناز و عشوه ، اشاره به چشم و ابرو / به پیکار بر گرفت = به وسیلۀ جنگ و جدال گرفت ]

     

    عاشق ز سوز درد تو فریاد درنهاد

    عاشق ز سوز درد تو فریاد درنهاد مؤمن ز دست عشق تو زنار برگرفت

    چون عقل نماند ، عاشق در اثر سوزی که درد عشق تو در وی پدید آورده بود ، به فریاد آمد و مؤمن بر اثر غلبۀ عشق تو کافر شد و زنّار بست .

    [ در نهادن = آغاز کردن (لغت نامه) ]

    زنّار = کمربندی بوده که ذمّیان مسیحی در مشرق زمین به امر مسلمانان مجبور بودند که داشته باشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند . چنانکه یهود مجبور بودند بر شانۀ خود تکه پارچۀ زردی به نام عسلی بدوزند . در ادبیات صوفیانه زنّار رمز کفر و بت پرستی است . چنانکه خرقه نشان زهد و ایمان است .

     

    معنی عشقت بنای عقل به کلی خراب کرد

    عشقت بنای عقل به کلی خراب کرد جورت در امید به یک بار برگرفت

    عشق تو خِرد را مثل بنایی کاملاََ ویران ساخت و جور و ستم تو دروازۀ خانۀ امیدواری را به گونه ای بست که دیگر امیدی در دل نماند .

    [ برگرفتن = بستن ]

     

    معنی شوری ز وصف روی تو در خانگه فتاد

    شوری ز وصف روی تو در خانگه فتاد صوفی طریق خانه خمار برگرفت

    در اثر وصف روی تو آنچنان شور و غوغایی در خانقاه برپا شد که صوفی ترک تصوّف کرد و راهی خانۀ می فروش گشت . ( صوفیگری را راه مناسبی برای رسیدن به تو ندانست ) .

    [ شور = وجد و حال ، فتنه و آشوب / خمّار =  باده فروش ]

    صوفی = پیرو طریقت تصوّف ، در معنی این کلمه و چگونگی انتساب و اشتقاق آن ، اقوال ، مختلف و عقاید ، متفاوت است . عده ای آن را از صفا و عده ای از صوف ( = پشم ) به مناسبت پشمینه پوشی و عده ای سوفیای یونانی به معنی حکمت و عده ای از صفه و اصحاب صفه می دانند . ( فرهنگ اشعار حافظ )

    خانگه = خانگاه ، خانقاه ، مکانِ بودن درویشان و مشایخ ، خانقاه محلی است که درویشان و مشایخ در آن به سر برده و عبادت کنند . در خانقاه غذا و وسایل راحت آماده بوده است .

     

    معنی با هر که مشورت کنم از جور آن صنم

    با هر که مشورت کنم از جور آن صنم گوید ببایدت دل از این کار برگرفت

    در باب جور و ستم معشوق زیبارو با هر کس مشورت می کنم ، می گوید : لازم است که از این کار دلدادگی دست برداری .

    [ دل برگرفتن از کاری = ترک و رها کردن کاری ]

     

    معنی دل برتوانم از سر و جان برگرفت و چشم

    دل برتوانم از سر و جان برگرفت و چشم نتوانم از مشاهده یار برگرفت

    می توانم در راه عشق از جان دست بشویم ، امّا قادر نیستم که از دیدن یار چشم بردارم .

     

    معنی سعدی به خفیه خون جگر خورد بارها

    سعدی به خفیه خون جگر خورد بارها این بار پرده از سر اسرار برگرفت

    سعدی بارها و به طور پنهانی رنج عشق را تحمّل کرده و دم برنیاورده بود ، امّا این بار از روی این کار پرده برگرفت و آن را آشکارا مطرح کرد .

    [ خفیه = پنهانی / خون جگر خوردن = کنایه از غم و غصّه خوردن / پرده برگرفتن = آشکار کردن ]

     

     

    معنی غزل چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت سعدی چیست؟

    هنگامی که چشمان تو غمزۀ خونخوار را چونان شمشیری برکشید ، هوش مردم با خرد به ستیزه درآمد و عشق را به عقل ترجیح داد .

    [ غمزه = ناز و عشوه ، اشاره به چشم و ابرو / به پیکار بر گرفت = به وسیلۀ جنگ و جدال گرفت ]

     

    شعر چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *