پس ره نمرهٔ دو پیمودم

پس ره نمرهٔ دو پیمودم

  • شعر پس ره نمرهٔ دو پیمودم _ ملک الشعرا بهار

    صف زندان نمرهٔ دو

     

    پس ره نمرهٔ دو پیمودم

    زان که خود راه را بلد بودم

     

    ایستادم به پیش آن درگاه

    چه دری‌، لا اله الا الله‌!

     

    دخمه‌ای تنگ و سوبه‌سوی ‌و نمور

    واندر آن دخمه چند زنده‌به‌گور

     

    هر یکی در کریچه‌ای دلتنگ

    بسته بر رویشان دری چون سنگ

     

    داشت دهلیزی و بر آن دهلیز

    بود بسته دری ز آهن نیز

     

    به درون رفتم از همان در، من

    که بدم رفته بار دیگر، من

     

    گرد برگشتم از یکی رهرو

    پیش سمجی که بود مسکن نو

     

    بر در نمرهٔ یک استادم

    وان قلاوور را فرستادم

     

    تا بگوید ز خانه‌ام باری

    بستر آرند و فرش و ناهاری

     

    پس نگه کردم اندر آن دالان

    دیدم آنجا گروهی از یاران

     

    هریک استاده گوشه‌ای خسته

    چند تن در به رویشان بسته

     

    میر مخصوص کلهر و خسرو

    چندی از دوستان کهنه و نو

     

    شده هر یک به دیگری مأنوس

    پنج شش سال هر یکی محبوس

     

    میرکلهر نمود از سختی

    ناله‌، وز روزگار بدبختی

     

    گفت شش سال بودم اندر بند

    چار دیگر بر او برافزودند

     

    چون شود مرد لشگری قاضی

    شود انسان ز قاضیان راضی

     

    کلبهٔ عهد پیش را دیدم

    خوردم آنجا ناهار و خوابیدم

     

    ظاهراً تازه همتی کردند

    وان قفس را مرمتی کردند

     

    پاک و بی گرد و آب و جارو بود

    مبرزش نیز پاک و بی‌بو بود

     

    هان و هان تا مگر نپنداری

    که اطاقیست خوب و گچ‌کاری

     

    عرض و طولش چو تنگنای عدم

    سه قدم طول بود در دو قدم

     

    بهتر از زنده در چنین مرقد

    آن که مرده است و خفته زیر لحد

     

    نبود کار مرده جنبیدن

    نیست محتاج خوردن و ریدن

     

    هست‌، تا هست آدمی زنده

    گاه جنبنده گاه ریزنده

     

    عادت آدمی است آمیزش

    خور و خفتار و جنبش و خیزش

     

    این همه در یکی کریچهٔ تنگ

    گفتنش نیز هست مایهٔ ننگ

     

    با بشر هیچ کس نکرده چنین

    حیوان نیز نیست درخور این

     

    بود اندر زمانه‌های قدیم

    گاه‌گاهی چنین عذاب الیم

     

    لیک در دورهٔ تمدن و دین

    با بشر کس نکرده است چنین

     

    تازه این جایگاه احرار است

    وای از آنجا که جای اشرار است

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)

     

    قالب: منظومه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    تجلی و برخی کارکردهای اسطوره در اشعار شاعر معاصر

    خاقانی را طعنه مزن زهر آمیغ – ۱۹۶

    خاقانی را دلی است چون پیکر تیغ – ۱۹۷

    بررسی مقایسه ای مرگ و زندگی در اشعار دو شاعر معاصر

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    پس ره نمرهٔ دو پیمودم

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «پس ره نمرهٔ دو پیمودم زان که خود راه را بلد بودم ایستادم به پیش آن درگاه چه دری‌، لا اله الا الله‌!» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «لیک در دورهٔ تمدن و دین با بشر کس نکرده است چنین تازه این جایگاه احرار است وای از آنجا که جای اشرار است» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر صف زندان نمرهٔ دو ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر صف زندان نمرهٔ دو ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *