پای-سرو-بوستانی-در-گل-است

پای سرو بوستانی در گل است – 72

  • دانلود دکلمه صوتی شعر پای سرو بوستانی در گل است سعدی – غزل 72 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. سرو ما را پای معنی در دل است. هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد.

     

     

    شعر پای سرو بوستانی در گل است – غزل 72 – سعدی

     

    پای سرو بوستانی در گل است

    سرو ما را پای معنی در دل است

     

    هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد

    طالعش میمون و فالش مقبل است

     

    نیکخواهانم نصیحت می‌کنند

    خشت بر دریا زدن بی‌حاصل است

     

    ای برادر ما به گرداب اندریم

    وان که شنعت می‌زند بر ساحل است

     

    شوق را بر صبر قوت غالب است

    عقل را با عشق دعوی باطل است

     

    نسبت عاشق به غفلت می‌کنند

    وآن که معشوقی ندارد غافل است

     

    دیده باشی تشنه مستعجل به آب

    جان به جانان همچنان مستعجل است

     

    بذل جاه و مال و ترک نام و ننگ

    در طریق عشق اول منزل است

     

    گر بمیرد طالبی در بند دوست

    سهل باشد زندگانی مشکل است

     

    عاشقی می‌گفت و خوش خوش می‌گریست

    جان بیاساید که جانان قاتل است

     

    سعدیا نزدیک رای عاشقان

    خلق مجنونند و مجنون عاقل است

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)

     

    پای سرو بوستانی در گل است صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر پای سرو بوستانی در گل است سعدی است. این قطعه‌ها توسط  محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و سهیل قاسمی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    15 جمله معروف مرگ خوش آلبر کامو – تکه کتاب

    شعر داد مرا روزگار مالش دست جفا خاقانی – قصیده ۱۴

    شعر ما را همه شب نمی‌برد خواب سعدی – غزل 26

    چون خورم می در سرم سودایِ یار آید پدید ایرج میرزا _ غزل 8

     

    معنی پای سرو بوستانی در گل است

    پای سرو بوستانی در گل است سرو ما را پای معنی در دل است

    سرو بوستانی به انسانی می ماند که پایش در گلِ باغ فرو رفته است. امّا معشوق ما معنا و حقیقتی است که بر دل و خاطر ما پای نهاده و در آن جای گرفته است.

    [سرو = درختی است همیشه سبز که در ادبیات فارسی شاعران قد و قامت معشوق را بدآن تشبیه کرده اند].

     

    معنی هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد

    هر که چشمش بر چنان روی اوفتاد طالعش میمون و فالش مقبل است

    هر کس چشمش بر روی زیبا و سعادت بخش وی بیفتد، اقبالش خجسته و بختش نیک است.

    [طالع = در لغت به معنی طلوع کننده، اما در اصطلاح نجوم جزوی است از منطقةالبروج که در وقتِ مفروض در افق شرقی باشد. اگر آن وقت، زمانِ ولادت شخصی بود، آن را طالع مولود یا طالع آن شخص گویند (فرهنگ اصطلاحات نجومی)، بخت و اقبال / میمون = خوش یُمن، خجسته و مبارک / فال = شگون، پیش بینی نیکو / مقبل = خوش اقبال و سعادتمند، نیک].

     

    معنی نیکخواهانم نصیحت می‌کنند

    نیکخواهانم نصیحت می‌کنند خشت بر دریا زدن بی‌حاصل است

    نصیحن کنندگان و نیکخواهان مرا پند می دهند، امّا پند دادن من همان قدر بی فایده است که خشت زدن بر روی دریا.

    [خشت بر دریا زدن = کنایه از کار بی فایده کردن].

     

    معنی ای برادر ما به گرداب اندریم

    ای برادر ما به گرداب اندریم وان که شنعت می‌زند بر ساحل است

    ای برادر، ما به گرداب عشق درافتاده ایم و آن کسی که به ما طعنه می زند و دشنام می دهد، بر ساحل ایستاده و از حال اسیر گرداب آگاهی ندارد.

    [شنعت زدن = طعنه زدن و سرزنش کردن].

     

    معنی شوق را بر صبر قوت غالب است

    شوق را بر صبر قوت غالب است عقل را با عشق دعوی باطل است

    نیروی اشتیاق بر شکیبایی چیره است و ادّعا و لاف زنی عقل در برابر عشق باطل و ناپذیرغتنی است.

    [شوق = اشتیاق و آرزومندی و آن جَستن دل است برای دیدن معشوق، در نزد عارفان آتشی است که خداوند در دل اولیای خود قرار می دهد / قوّت = قدرت و نیرو / دعوی = دعوا ، ادّعا، لاف و گزاف].

     

    معنی نسبت عاشق به غفلت می‌کنند

    نسبت عاشق به غفلت می‌کنند وآن که معشوقی ندارد غافل است

    مردم، عاشق را که معشوق دارد، غافل می پندارند. در حالی که هر کس که معشوقی ندارد و عشق را تجربه نکرده است، در حقیقت غافل است.

    [نسبت کردن = نسبت دادن، منسوب کردن].

     

    معنی دیده باشی تشنه مستعجل به آب

    دیده باشی تشنه مستعجل به آب جان به جانان همچنان مستعجل است

    آیا دیده ای که انسان تشنه چگونه به طرف آب می شتابد؟ جان هم با همان اشتیاق به سوی جانان شتابنده است.

    [مستعجل = عجله کننده ، شتابنده / جانان = معشوق و محبوب همچون جان عزیز].

     

    معنی بذل جاه و مال و ترک نام و ننگ

    بذل جاه و مال و ترک نام و ننگ در طریق عشق اول منزل است

    اولین مرحله در راه عشق، بخشیدن ثروت و واگذاشتن جاه و مقام و چشم پوشی از شهرت و آبروست.

    [نام و ننگ = آبرو و شهرت / منزل = توقّفگاه موقّت کاروان، محل فرود آمدن و اقامت که همیشگی نیست، مرحله و قسمت، در اصطلاح تصوّف به مراحل سلوک گفته می شود که بعضی آنها را به هزار رسانیده اند و خواجه عبدالله انصاری در صد منزل خلاصه کرده است].

     

    معنی گر بمیرد طالبی در بند دوست

    گر بمیرد طالبی در بند دوست سهل باشد زندگانی مشکل است

    اگر طالب و دوستدار یار در بند او جان دهد سهل و آسان است، ولی در آن حال زنده ماندن در بند دوست آسان نیست.

    [طالب = طلب کنندۀ یار، عاشق / سهل = آسان و راحت].

     

    معنی عاشقی می‌گفت و خوش خوش می‌گریست

    عاشقی می‌گفت و خوش خوش می‌گریست جان بیاساید که جانان قاتل است

    عاشقی آرام آرام می گریست و می گفت: اگر کُشندۀ عاشق، معشوق باشد، جان به آرامش می رسد.

    [خوش خوش = آهسته آهسته، به تدریج].

     

    معنی سعدیا نزدیک رای عاشقان

    سعدیا نزدیک رای عاشقان خلق مجنونند و مجنون عاقل است

    ای سعدی در باور و عقیدۀ دلدادگان و عاشقان، کسانی که عاشق نیستند، دیوانه هستند و مجنون بن قیس، خردمند است.

    لیلی و مجنون = لیلی، دختر مهدی بن سعد یا مهدی بن ربیعه بود که مجنون بن قیس بن ملوّح عاشق او شد و در عشق او سر به بیابانها نهاد و در فراق معشوقه شعرها گفت و خاک ها بر سر ریخت. در ادب عرفانی فارسی، لیلی مظهر عشق ربّانی و الوهیت و مجنون مظهر روحِ ناآرامِ بشری که بر اثر دردها و رنج ها ی جانکاه، دیوانه شده و در صحرای جنون و دلدادگی سرگردان است و در جستجویِ وصالِ حق به وادی عشق درافتاده و می خواهد به مقامِ قربِ حضرتِ لایزال واصل شود اما بدین مقام نمی رسد، مگر آن روزی که از قفسِ تن رها شود. از داستان عشقِ لیلی و مجنون شاید بیش از هر داستانِ عشقی دیگری در ادب فارسی سخن گفته شده است. ادب غنایی فارسی و ترکی مملوّ است از داستان این دو دلداده که سرآغاز آن تقریباََ از «لیلی و مجنونِ نظامی گنجوی» است. این اثر بعدها موردِ توجه و تقلید شعرای متعدد قرار گرفته است. (فرهنگ اساطیر)

     

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی غزل پای سرو بوستانی در گل است سعدی

    ناشناس میگوید:

    سرو ما را پای معنی در دل است
    به راستی این سرو در دل ما پا گرفته است.
    بیت 7
    دیده باشی تشنه چه عجله ای دارد که به آب برسد نسبت جان عاشق با معشوق چنین است.

     

    احسان چراغی میگوید:

    این سه بیت در سه غزل متوالی ۷۱ و ۷۲ و ۷۳ ارتباط معنایی دارند.

     

    برادران طریقت نصیحتم مکنید

    که توبه در ره عشق آبگینه بر سنگ است

     

    دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست

    هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست

     

    نیکخواهانم نصیحت می‌کنند

    خشت بر دریا زدن بی‌حاصل است.

     

     

    معنی غزل پای سرو بوستانی در گل است سعدی چیست؟

    سرو بوستانی به انسانی می ماند که پایش در گلِ باغ فرو رفته است. امّا معشوق ما معنا و حقیقتی است که بر دل و خاطر ما پای نهاده و در آن جای گرفته است.

    [سرو = درختی است همیشه سبز که در ادبیات فارسی شاعران قد و قامت معشوق را بدآن تشبیه کرده اند].

     

    شعر پای سرو بوستانی در گل است اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *