شعر هر که را با سرِ زلفِ سیه افتد کارش ایرج میرزا
در مدح امیر نظام
هر که را با سرِ زلفِ سیه افتد کارش
چون سیه کاران آشفته بود بازارش
دی ز کف برد دلم دلبر کی کز درِ حسن
سِجده آرند بتانِ چِگِل و فَرخارش
واعظ ار بیند یک بار دو چشمِ سیهش
وعظ یکسو نهد ، از عشق رود گفتارش
مفتی ار بیند خالِ لبِ لعلش ، یکسر
ز کف اندازد تسبیح و زِ سر دستارش
غارتِ عقل بُوَد دو رخِ چون سرخ گُلش
آفتِ هوش بُوَد دو لبِ شِکّر بارش
دوش با عشق بگفتم که ستایَمَش به شعر
بو که با شعر و غزل حیله کنم در کارش
عشق گفتا که به شعرش نتوان رام نمود
رام نتوانی کردن مگر از دینارش
ور تُرا نبود دینار یکی چامه سُرای
عیدِ قربان چو رسد همرهِ خود بردارش
رُو به دربارِ امیر آور و پس عرضه بدار
آن که بر چرخ همی طعنه زند دربارش
آن امیری که به پیشِ نظرِ همّتِ او
کوهِ زر چون پرِکاه است همه مقدارش
آن امیری که امیرانِ جهان بی اجبار
از بُنِ دندان فرمانبر و خدمتگارش
بحر جود و کرم و فضل و ادب میر نظام
آن که چون لؤلؤِ شهوار بُوَد گفتارش
آن امیری که پیِ طاعتِ او بی اکراه
دست بر سینه ستادند همه احرارش
هر که دشواری در دل بُوَدَش از زر و سیم
کفِ رادِ وی آسان کند آن دشوارش
بختِ بد خواهش خُفتست بد انسان که دگر
نفخۀ صور به محشر نکند بیدارش
خصمِ او نیز سرافراز شود اندر دهر
لیک آن دم که زندستِ اجل بر دارش
دشمنِ او که به تن سر بُوَدش بارِ گران
سبُک از تیغ شرربار نماید بارش
هر که او را به سخن سنجی تصدیف کند
طعنه بر گوهرِ رخشنده زند گفتارش
هست از مرحمت و تربیتِ حضرتِ میر
ایرج ار محکم و سنجیده بُوَد اشعارش
«بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش»
مطالب بیشتر در:
ایرج میرزاشعر مشروطه
وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعر: قصیده
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
شعر ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها مولانا – غزل 2
دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آب
خانه (نِ) (اِمر.) مستراح، مبرز، مبال.
هر که را با سرِ زلفِ سیه افتد کارش
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «هر که را با سرِ زلفِ سیه افتد کارش چون سیه کاران آشفته بود بازارش دی ز کف برد دلم دلبر کی کز درِ حسن سِجده آرند بتانِ چِگِل و فَرخارش» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ایرج میرزا که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ایرج میرزا بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «هست از مرحمت و تربیتِ حضرتِ میر ایرج ار محکم و سنجیده بُوَد اشعارش «بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش»» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر در مدح امیر نظام ایرج میرزا
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر در مدح امیر نظام ایرج میرزا بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024