دستی افشان تا ز سر انگشتانت صد قطره چکد – شعر نیایش سهراب سپهری
دستی افشان تا ز سر انگشتانت صد قطره چکد
هر قطره شود خورشیدی
باشد که به صد سوزن نور شب ما را بکند روزن روزن
ما بی تاب، و نیایش بی رنگ
از مهرت لبخندی کن، بنشان بر لب ما
باشد که سرودی خیزد در خورد نیوشیدن تو
ما هسته ی پنهان تماشاییم
ز تجلی ابری کن، بفرست، که ببارد بر سر ما
باشد که به شوری بشکافیم،
باشد که ببالیم و به خورشید تو پیوندیم
ما جنگل انبوه دگرگونی
از آتش همرنگی صد اخگر برگیر، برهم تاب، برهم پیچ:
شلاقی کن ، و بزن بر تن ما
باشد که ز خاکستر ما، در ما، جنگل یکرنگی بدر آرد سر
چشمان بسپردیم ، خوابی لانه گرفت
نم زن بر چهره ما
باشد که شکوفا گردد زنبق چشم،
و شود سیراب از تابش تو،
و فرو افتد
بینایی ره گم کرد
یاری کن، و گره زن نگه ما و خودت با هم
باشد که تراود در ما ، همه تو
ما چنگیم: هر تار از ما دردی ، سودایی
زخمه کن از آرامش نامیرا ، ما را بنواز
باشد که تهی گردیم، آکنده شویم از والا “نت” خاموشی
آیینه شدیم ، ترسیدیم از هر نقش
خود را در ما بفکن
باشد که فرا گیرد هستی ما را، و دگر نقشی
ننشیند در ما
هر سو مرز، هر سو نام
رشته کن از بی شکلی، گذران از مروارید زمان و مکان
باشد که بهم پیوندد همه چیز،
باشد که نماند مرز، که نماند نام
ای دور از دست! پر تنهایی خسته است
گه گاه ، شوری بوزان
باشد که شیار پریدین در تو شود خاموش.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
پیشنهاد ویژه برای سهراب سپهری:
شعر اهل کاشانم – صدای پای آب سهراب سپهری
مطالب بیشتر در:
سهراب سپهریاشعار سهراب سپهری
مجموعه شعر شرق اندوه
دستی افشان تا ز سر انگشتانت صد قطره چکد
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «دستی افشان تا ز سر انگشتانت صد قطره چکد / هر قطره شود خورشیدی / باشد که به صد سوزن نور شب ما را بکند روزن روزن» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین سهراب سپهری که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای سهراب سپهری بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «ای دور از دست! پر تنهایی خسته است / گه گاه ، شوری بوزان / باشد که شیار پریدین در تو شود خاموش» از چه سطرهایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای شعر نیایش سهراب سپهری
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر نیایش سهراب سپهری بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
ما هسته ی پنهان تماشاییم
نام این شعر سهراب سپهری نیایش است اما در میان مردم به ما هسته ی پنهان تماشاییم، دستی افشان تا ز سر انگشتانت صد قطره چکد، ما جنگل انبوه دگرگونی نیز معروف است.
ز تجلی ابری کن، بفرست، که ببارد بر سر ما.
در دل تماشا، هسته ای وجود دارد. هسته ای که مرکزیت آن است. و ما هسته ی آن تماشا هستیم. یعنی مرکز تمام زیبایی، اندیشه، شادی و اندوه جهان که باید به تماشای ما بیایند. یا به گونه ی دیگری نیز می توان تصور کرد. این گونه که ما در نقطه ای ایستاده ایم و همه چیز را تماشا می کنیم. یعنی ما در هسته ی تماشا کردن ایستاده ایم.
برای ورود به اینستاگرام سهراب سپهری اینجا کلیک کنید.
- اوزان و بحرهای شعر فارسی - سپتامبر 24, 2023
- اشعار، ترجمهها و نقدهای احمد شاملو - سپتامبر 13, 2023
- اشعار احمد شاملو + بیوگرافی - سپتامبر 10, 2023