شعر به زمین سهراب سپهری

افتاد و چه پژواکی که شنید اهریمن – به زمین

  • افتاد و چه پژواکی که شنید اهریمن – شعر به زمین سهراب سپهری

     

    افتاد و چه پژواکی که شنید اهریمن

    و چه لرزی که دوید از بن غم تا به بهشت

    من در خویش، و کلاغی لب حوض

    خاموشی. و یکی زمزمه ساز

    تنه تاریکی، تبر نقره نور

    و گوارایی بی گاه خطا بوی تباهی ها، گردش زیست

    شب دانایی و جدا ماندم : کو سختی پیکرها

    کو بوی زمین، چینه بی بعد پری ها

    اینک باد. پنجره ام رفته به بی پایان

    خونی ریخت. بر سینه من ریگ بیابان باد

    چیزی گفت. و زمان ها بر کاج حیاط، همواره وزید و وزید

    اینهم گل اندیشه، آنهم بت دوست

    نی، که اگر بوی لجن می آید.

    آنهم غوک

    که دهانش ابدیت خورده است

    دیدار دگر. آری : روزن زیبای زمان

    ترسید. دستم به زمین آمیخت

    هستی لب آیینه نشست، خیره به من : غم نامیرا

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


    پیشنهاد ویژه برای سهراب سپهری:

     

    شعر پشت دریاها سهراب سپهری

    شعر اهل کاشانم – صدای پای آب سهراب سپهری

    شعر مسافر سهراب سپهری

    شعر ساده رنگ سهراب سپهری

    شعر نیلوفر سهراب سپهری

     

    مطالب بیشتر در:

    سهراب سپهری

     

    اشعار سهراب سپهری

     

    مجموعه شعر شرق اندوه

     

    افتاد و چه پژواکی که شنید اهریمن

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «افتاد و چه پژواکی که شنید اهریمن / و چه لرزی که دوید از بن غم تا به بهشت» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین سهراب سپهری که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای سهراب سپهری بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «آنهم غوک / که دهانش ابدیت خورده است / دیدار دگر. آری : روزن زیبای زمان / ترسید. دستم به زمین آمیخت / هستی لب آیینه نشست، خیره به من : غم نامیرا» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر به زمین سهراب سپهری

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر به زمین سهراب سپهری بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

     

    سهراب سپهری در اینستاگرام

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    پوریا ‌پلیکان
    Latest posts by پوریا ‌پلیکان (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *