نشاید-گفتن-آنکس-را-دلی-هست

نشاید گفتن آنکس را دلی هست – 42

  • دانلود دکلمه صوتی شعر نشاید گفتن آنکس را دلی هست سعدی – غزل 42 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. که ندهد بر چنین صورت دل از دست نه منظوری که با او می‌توان گفت.

    شعر نشاید گفتن آنکس را دلی هست – غزل 42 – سعدی

     

    نشاید گفتن آنکس را دلی هست

    که ندهد بر چنین صورت دل از دست

     

    نه منظوری که با او می‌توان گفت

    نه خصمی کز کمندش می‌توان رست

     

    به دل گفتم ز چشمانش بپرهیز

    که هشیاران نیاویزند با مست

     

    سرانگشتان مخضوبش نبینی

    که دست صبر برپیچید و بشکست

     

    نه آزاد از سرش بر‌ می‌توان خاست

    نه با او می‌توان آسوده بنشست

     

    اگر دودی رود بی‌آتشی نیست

    و گر خونی بیاید کشته‌ای هست

     

    خیالش در نظر، چون آیدم خواب؟

    نشاید در به روی دوستان بست

     

    نشاید خرمن بیچارگان سوخت

    نمی‌باید دل درمندگان خست

     

    به آخر دوستی نتوان بریدن

    به اول خود نمی‌بایست پیوست

     

    دلی از دست بیرون رفته سعدی

    نیاید باز تیر رفته از شست

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

     

    نشاید گفتن آنکس را دلی هست صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر نشاید گفتن آنکس را دلی هست سعدی است. این قطعه‌ها توسط حمیدرضا محمدی، سهیل قاسمی، محسن لیله‌کوهی، زهرا بهمنی و سعیده تهرانی‌نسب خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد

    شعر ما را همه شب نمی‌برد خواب سعدی – غزل 26

    شعر چون عهده نمیشود کسی فردا را خیام – رباعی 2

     

    معنی نشاید گفتن آنکس را دلی هست

    نشاید گفتن آنکس را دلی هست که ندهد بر چنین صورت دل از دست

    کسی که با مشاهدۀ صورتی چنین زیبا و دلفریب دل از کف ندهد، نمی توان گفت که صاحب دل است.

    [نشاید= از مصدر شایستن به معنی لایق و سزاوار نیست / دل از دست دادن= کنایه از عاشق و بی قرار شدن].

     

    معنی نه منظوری که با او می‌توان گفت

    نه منظوری که با او می‌توان گفت نه خصمی کز کمندش می‌توان رست

    یار من نه از آن یارانی است که بتوان به او سخن گفت و نه از آن دشمنان که بتوان از کمند او رها شد.

    [منظور= در اینجا یعنی معشوق و محبوب].

     

    معنی به دل گفتم ز چشمانش بپرهیز

    به دل گفتم ز چشمانش بپرهیز که هشیاران نیاویزند با مست

    به دل خود گفتم که از چشمان مخمور یار حذر کند. زیرا درافتادن عاقلان و هشیاران با مستان موجب ملامت و زیانکاری است.

    [آمیختن= معاشرت و همنشینی کردن].

     

    معنی سرانگشتان مخضوبش نبینی

    سرانگشتان مخضوبش نبینی که دست صبر برپیچید و بشکست

    آیا نمی بینی که سرانگشتان حنا بستۀ یار دست صبر را می پیجد و آن را در هم می شکند؟ (زیبایی سرانگشتانش عاشق را بی تاب می کند)

    [مخضوب= خضاب شده و رنگین / خضاب= رنگ کردن با حنا یا گلگونه است].

     

    معنی نه آزاد از سرش بر‌ می‌توان خاست

    نه آزاد از سرش بر‌ می‌توان خاست نه با او می‌توان آسوده بنشست

    نه می توان آزادانه او را رها کرد و نادیده گرفت و نه می توان با او آسوده و راحت همنشینی کرد.

    [برخاستن از سر کسی= کنایه از رها و ترک کردن کسی].

     

    معنی اگر دودی رود بی‌آتشی نیست

    اگر دودی رود بی‌آتشی نیست و گر خونی بیاید کشته‌ای هست

    اگر دودی برخیزد بی تردید نشانۀ آتشی است که دیده نمی شود. همانطور که اگر خونی ریخته شود، کشته ای یا شهیدی وجود دارد.

     

    معنی خیالش در نظر، چون آیدم خواب؟

    خیالش در نظر، چون آیدم خواب؟ نشاید در به روی دوستان بست

    در حالی که خیال او در نظرم تجسّم می یابد چگونه می توانم بخوابم؟ (هرگز نمی توانم بخوابم) گویی خیال او آشنایی است که به دلیل آشنا بودن نمی توان در به روی او بست و از ورودش جلوگیری کرد.

    [خیال= تصور چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد / نظر = چشم / چون آیدم خواب = هرگز خواب به چشمم نمی آید].

     

    معنی نشاید خرمن بیچارگان سوخت

    نشاید خرمن بیچارگان سوخت نمی‌باید دل درمندگان خست

    شایسته نیست که خرمن بیچارگان را که حاصل حیات آنان است به آتش کشید. همانطور که نباید دل عاشقان دردمند را آزرده و مجروح کرد.

    [بیچارگان= درماندگان و ناتوانان / درمندگان= مخفّف درماندگان / خستن= آزرده و مجروح کردن / خرمن کسی را سوختن= کنایه از به رنج و زحمت انداختن و بدبخت کردن کسی].

     

    معنی به آخر دوستی نتوان بریدن

    به آخر دوستی نتوان بریدن به اول خود نمی‌بایست پیوست

    پس از مدّتی دوستی کردن نمی توان رشتۀ محبّت و دوستی را گسست. پس بهتر است که آدمی از اوّل دل نبندد و عاشق نشود.

     

    معنی دلی از دست بیرون رفته سعدی

    دلی از دست بیرون رفته سعدی نیاید باز تیر رفته از شست

    ای سعدی، دلِ از دست رفته به سینۀ عاشق بازنمی گردد. همانطور که تیر رها شده از چلّۀ کمان دیگر به کمان برنمی گردد.

    [شست= زه گیر، انگشتر مانندی که از استخوان و جز آن سازند و در انگشت ابهام کرده و در وقت کمانداری زه کمان را بر آن گیرند. که آن را به اعتبار انگشت ابهام، شست گویند / دل از دست بیرون رفتن= کنایه از دلباخته و دلبرده شدن و شیفته و بی قرار گشتن].

     

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی غزل نشاید گفتن آنکس را دلی هست سعدی

    امین کیخا میگوید:

    اوج ازرمداشت و گرامیدن دوستی ، چنانچه اگر شعله های دوستی بپاخاست نمی بایست انرا فرونشاند و باید به پاس داری ان کمر بست و انکس که دوستی را نمی خواهد باید از اغاز انرا شروع نکند ، و این گونه ای نگاه پاک به دوستی و نهند ( موضوع) عشق می باشد نگاهی در نهایت انسان دوستی.

     

     

    معنی غزل نشاید گفتن آنکس را دلی هست سعدی چیست؟

    کسی که با مشاهدۀ صورتی چنین زیبا و دلفریب دل از کف ندهد، نمی توان گفت که صاحب دل است.

    [نشاید= از مصدر شایستن به معنی لایق و سزاوار نیست / دل از دست دادن= کنایه از عاشق و بی قرار شدن].

     

    شعر نشاید گفتن آنکس را دلی هست اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *