مرا-خود-با-تو-چیزی-در-میان-هست

مرا خود با تو چیزی در میان هست – 108

  • دانلود دکلمه صوتی شعر مرا خود با تو چیزی در میان هست سعدی – غزل 108 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. و گر نه روی زیبا در جهان هست. وجودی دارم از مهرت گدازان.

     

    شعر مرا خود با تو چیزی در میان هست – غزل 108 – سعدی

     

    مرا خود با تو چیزی در میان هست

    و گر نه روی زیبا در جهان هست

     

    وجودی دارم از مهرت گدازان

    وجودم رفت و مهرت همچنان هست

     

    مبر ظن کز سرم سودای عشقت

    رود تا بر زمینم استخوان هست

     

    اگر پیشم نشینی دل نشانی

    و گر غایب شوی در دل نشان هست

     

    به گفتن راست ناید شرح حسنت

    ولیکن گفت خواهم تا زبان هست

     

    ندانم قامتست آن یا قیامت

    که می‌گوید چنین سرو روان هست

     

    توان گفتن به مه مانی ولی ماه

    نپندارم چنین شیرین دهان هست

     

    بجز پیشت نخواهم سر نهادن

    اگر بالین نباشد آستان هست

     

    برو سعدی که کوی وصل جانان

    نه بازاریست کان جا قدر جان هست

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

     

    مرا خود با تو چیزی در میان هست صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر مرا خود با تو چیزی در میان هست سعدی است. این قطعه‌ها توسط  محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و حمیدرضا محمدی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر تنها پل الوار

    ای‌خوش آن‌ساعت که‌آید پیک جانان بی‌خبر

    شاعر ساحر منم اندر جهان – ۱۶۳

    9 جمله معروف سووشون سیمین دانشور – تکه کتاب

     

    معنی مرا خود با تو چیزی در میان هست

    مرا خود با تو چیزی در میان هست و گر نه روی زیبا در جهان هست

    در میان من و تو چیزی دیگر و پیوندی دیگر ورای عشق های عادی وجود دارد و الّا چهرۀ زیبا در جهان بسیار پیدا می شود.

     

    معنی وجودی دارم از مهرت گدازان

    وجودی دارم از مهرت گدازان وجودم رفت و مهرت همچنان هست

    وجودی دارم که در اثر عشق سوزان تو گداخته می شود. با آنکه وجود من گداخت و نابود شد، امّا مهر تو همچنان باقی است.

    [ مهر = عشق و محبّت / گدازان = سوزان و ذوب کنان / آرایهء تکرار : وجود، مهر ].

     

    معنی مبر ظن کز سرم سودای عشقت

    مبر ظن کز سرم سودای عشقت رود تا بر زمینم استخوان هست

    گمان مکن که تا زنده هستم و رمقی دارم و دو پارۀ استخوان از من باقی است، خیال عشق تو را از سر به در می کنم.

    [ ظن بردن = گمان بردن / سودا = یکی از اخلاط اربعه که غلبۀ آن موجب عشق و هوس و خیال ( مالیخولیا ) می شود / استخوان بر زمین بودن = کنایه از زنده بودن ].

     

    معنی اگر پیشم نشینی دل نشانی

    اگر پیشم نشینی دل نشانی و گر غایب شوی در دل نشان هست

    اگر در کنارم نشینی، به من آرامش می بخشی و چنانجه از نظرم غایب کردی، نشان تو در قلبم موجود است و با آن سرخوشم.

    [ نشاندن دل = کنایه از آرام گرفتن دل ].

     

    معنی به گفتن راست ناید شرح حسنت

    به گفتن راست ناید شرح حسنت ولیکن گفت خواهم تا زبان هست

    گر چه نمی توان حقّ شرح زیبایی تو را با بیان کردن آن ادا کرد، امّا تا هنگامی که زبان وجود دارد، از آن حُسن و ملاحت سخن خواهم گفت.

    [ حُسن = جمال و زیبایی / راست آمدن = کنایه از قابل وصف بودن ].

     

    معنی ندانم قامتست آن یا قیامت

    ندانم قامتست آن یا قیامت که می‌گوید چنین سرو روان هست

    نمی دانم این قامت بلند معشوق است یا با برخاستن او قیامتی به پای گشته است؟ چه کسی می تواند بگوید که سرو روانی چون او وجود دارد؟

    [ قیامت = رستاخیز / سرو روان = سرو رونده و خرامان، سروی که به ناز تکان خورد ].

     

    معنی توان گفتن به مه مانی ولی ماه

    توان گفتن به مه مانی ولی ماه نپندارم چنین شیرین دهان هست

    می توان گفت که تو مثل ماه هستی. امّا گمان نمی کنم که ماه دهانی به شیرینی دهان تو داشته باشد، پس تو از ماه برتری.

    [ شیرین دهان = لب شیرین، لب لطیف و با طراوت، لبی که در آن شادی و نشاط باشد، لبی که سخنان فصیح و بلیغ می گوید ].

     

    معنی بجز پیشت نخواهم سر نهادن

    بجز پیشت نخواهم سر نهادن اگر بالین نباشد آستان هست

    جز در مقابل تو سر تسلیم بر زمین نخواهم گذاشت، اگر نتوانم سر بر بالین تو نهم. می توانم بر آستانت که به نرمی بالین است سر گذارم.

    [ آستان = درگاه و پیشگاه / سر نهادن = کنایه از تسلیم و مطیع گشتن ].

     

    معنی برو سعدی که کوی وصل جانان

    برو سعدی که کوی وصل جانان نه بازاریست کان جا قدر جان هست

    ای سعدی از این سودا دست بردار و برو. زیرا کوی وصال معشوق از آن بازارهایی است که در آن متاع جان عاشقان بهایی ندارد.

    [ جانان = معشوق و محبوب همچون جان عزیز / قدر = بها و ارزش ].

     

     

    معنی غزل مرا خود با تو چیزی در میان هست سعدی چیست؟

    در میان من و تو چیزی دیگر و پیوندی دیگر ورای عشق های عادی وجود دارد و الّا چهرۀ زیبا در جهان بسیار پیدا می شود.

     

    شعر مرا خود با تو چیزی در میان هست اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»