فریاد-من-از-فراق-یار-است

فریاد من از فراق یار است – 67

  • دانلود دکلمه صوتی شعر فریاد من از فراق یار است سعدی – غزل 67 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. وافغان من از غم نگار است بی روی چو ماه آن نگارین.

    شعر فریاد من از فراق یار است – غزل 67 – سعدی

     

    فریاد من از فراق یار است

    وافغان من از غم نگار است

     

    بی روی چو ماه آن نگارین

    رخسارهٔ من به خون نگار است

     

    خون جگرم ز فرقت تو

    از دیده روانه در کنار است

     

    درد دل من ز حد گذشته‌ست

    جانم ز فراق بی‌قرار است

     

    کس را ز غم من آگهی نیست

    آوخ که جهان نه پایدار است

     

    از دست زمانه در عذابم

    زان جان و دلم همی فکار است

     

    سعدی چه کنی شکایت از دوست

    چون شادی و غم نه برقرار است

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)

     

    فریاد من از فراق یار است صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر فریاد من از فراق یار است است سعدی است. این قطعه‌ها توسط  محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و زهرا بهمنی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آب

    دهان (بِ دَ) (اِمر.) آبی لزج و اندکی قلیایی که از غده‌های دهان ترشح گردد و وقتی با غذا آمیخته شود موجب سهولت هضم آن می‌گردد، بزاق.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    15 جمله معروف مرگ خوش آلبر کامو – تکه کتاب

    شعر مرا دوست بدار اندکی ولی طولانی کریستوفر مارلو

    شعر ما را همه شب نمی‌برد خواب سعدی – غزل 26

    چون خورم می در سرم سودایِ یار آید پدید ایرج میرزا _ غزل 8

     

    معنی فریاد من از فراق یار است

    فریاد من از فراق یار است وافغان من از غم نگار است

    فریادی که از من برمی آید، به دلیل جدایی از یار است و افغان و نالۀ من از دست غم معشوق زیباروی است.

    [نگار = معشوق، یار زیباروی، از آن جهت که معشوق خود را آرایش می کند و زینت می دهد، به او نگار گفته اند].

     

    معنی بی روی چو ماه آن نگارین

    بی روی چو ماه آن نگارین رخسارهٔ من به خون نگار است

    در جدایی از روی چون ماه آن زیبارو، چهرۀ من با خون دیدگان منقّش گشته است.

    [نگارین = زیبا و آراسته / به خون نگار بودن = به خون منقّش و رنگین بودن، به خون آراسته بودن].

     

    معنی خون جگرم ز فرقت تو

    خون جگرم ز فرقت تو از دیده روانه در کنار است

    در جدایی از تو خون جگرم از چشمان بیرون زده و در کنارم جاری گشته است. [فُرقت = دوری و هجران].

     

    معنی درد دل من ز حد گذشته‌ست

    درد دل من ز حد گذشته‌ست جانم ز فراق بی‌قرار است

    درد و اندوه دل بی تابم از اندازه بیرون شد و جانم از درد جدایی قرار ندارد.

     

    معنی کس را ز غم من آگهی نیست

    کس را ز غم من آگهی نیست آوخ که جهان نه پایدار است

    کسی از غم و اندوه من آگاهی ندارد. دردا که دنیا پایدار نیست و مردم در این جهان ناپایدار نمی توانند به اندوه دل من وقوف یابند. [آوَخ = دریغا ، افسوس].

     

    معنی از دست زمانه در عذابم

    از دست زمانه در عذابم زان جان و دلم همی فکار است

    از دست این روزگار زودگذر و ستم پیشه عذاب می کشم و بدین سبب جان و دلم آزرده و رنجور است.

    [فگار = مخفف افگار به معنی پریشان و آزرده، خسته و مجروح].

     

    معنی سعدی چه کنی شکایت از دوست

    سعدی چه کنی شکایت از دوست چون شادی و غم نه برقرار است

    ای سعدی، از آنجا که غم و شادی زودگذر و ناپایدار است، برای چه از دوست شِکوه می کنی؟

     

     

     

    معنی غزل فریاد من از فراق یار است سعدی چیست؟

    فریادی که از من برمی آید، به دلیل جدایی از یار است و افغان و نالۀ من از دست غم معشوق زیباروی است.

    [نگار = معشوق، یار زیباروی، از آن جهت که معشوق خود را آرایش می کند و زینت می دهد، به او نگار گفته اند].

     

    شعر فریاد من از فراق یار است اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *