شنیده‌ام پسری را جنایتی افتاد

شنیده‌ام پسری را جنایتی افتاد

  • شعر شنیده‌ام پسری را جنایتی افتاد _ ملک الشعرا بهار 

    وعدهٔ مادر

     

    شنیده‌ام پسری را جنایتی افتاد

    از اتفاق که شرحش نمی‌توان دادن

     

    قضات محکمه دادند حکم قتلش را

    که رسم نیست به بیچارگان امان دادن

     

    به‌دست و پای درافتاد مادرش که مگر

    توان نجاتش از آن مرگ ناگهان دادن

     

    بود علاقهٔ مادر به حالت فرزند

    حکایتی که محال است شرح آن دادن

     

    از آن که بود مقصر جوان و دشوار است

    رضا به فاجعهٔ مرگ نوجوان دادن

     

    به صورتش دم تیغ آشنا نگشته جفاست

    گلوش را به دم تیغ خونفشان دادن

     

    بهار زندگیش ناشکفته حیف بود

    گلش به دست جفاکاری خزان دادن

     

    ولی دربغ که قانون حرام می‌دانست

    چنان شکار حلالی به رایگان دادن

     

    بود شکستن قانون گناه و نیست گناه

    عزیز جانی در دست جان‌ستان دادن

     

    فقیر بود زن و ناله‌اش نداشت اثر

    کجا به ناله توان سنگ را تکان دادن

     

    همه رسوم و قوانین نوشته بر فقراست

    بجز مراتب احسان و رسم نان دادن

     

    وسیله‌ای به ضمیر زن فقیرگذشت

    که باید آن را یاد جهانیان دادن

     

    گرفت رخصت و در حبسگه پسر را دید

    چه مشکل است تسلی در آن مکان دادن

     

    بگفت غم مخور ای نور دیده کاسانست

    ترا نجات ازین بحر بیکران دادن

     

    به رهن داده‌ام اسباب خانه را امروز

    که لازمست تعارف به این و آن دادن

     

    ز پای دار به آن غرفه بلند نگر

    مرا ببینی آنجا به امتحان دادن

     

    گرم سپیدبود رخت مطمئن گشتن

    وگر سیاه‌، به چنگ اجل عنان دادن

     

    شبی گذاشت‌پسر در امید وگفت رواست

    زمام کار به اشخاص کاردان دادن

     

    صباح مرگ یکی دار دید و میدانی

    پر ازدحام‌، چو لشکر به وقت سان دادن

     

    به غرفه مادر خود دید در لباس سفید

    دلش قوی شد از آن عهد و آن زبان دادن

     

    نشاط کرد و بشد شادمانه تا در مرگ

    چو داد باید جان‌، به که شادمان دادن

     

    فتاد رشتهٔ دارش به گردن و جان داد

    به‌رغم مادر و آن وعدهٔ نهان دادن

     

    یکی بگفت به آن داغدیده مادر زار

    به وقت تسلیت وتعزیت نشان دادن

     

    چرا تو وعدهٔ آزادی پسر دادی

    مگر نبود خطا وعده‌ای چنان دادن

     

    جواب داد چو نومیدگشتم این گفتم

    که بچه‌ام نخورد غم به‌وقت جان دادن

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب شعر: قطعه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    خاقانی از آن شاه بتان طمع گسست – ۸۴

    جانْ بی جمال جانان میل جهان ندارد _126

    خنده های تو دعای من

    از غدر فلک طعن خسان صعب‌ تر است – ۸۳

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    شنیده‌ام پسری را جنایتی افتاد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «شنیده‌ام پسری را جنایتی افتاد از اتفاق که شرحش نمی‌توان دادن قضات محکمه دادند حکم قتلش را که رسم نیست به بیچارگان امان دادن» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «چرا تو وعدهٔ آزادی پسر دادی مگر نبود خطا وعده‌ای چنان دادن جواب داد چو نومیدگشتم این گفتم که بچه‌ام نخورد غم به‌وقت جان دادن» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر وعدهٔ مادر ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر وعدهٔ مادر ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *