شعر سیاه و سپید هوشنگ ابتهاج

شبی رسید که در آرزوی صبح امید – سیاه و سپید

  • شبی رسید که در آرزوی صبح امید – شعر سیاه و سپید هوشنگ ابتهاج

     

    شبی رسید که در آرزوی صبح امید
    هزار عمر دگر باید انتظار کشید

    در آسمان سحر ایستاده بود گمان
    سیاه کرد مرا آسمان بی خورشید

    هزار سال ز من دور شدستاره ی صبح
    ببین کزین شب ظلمت جهان چه خواهد دید

    دریغ جان فرورفتگان این دریا
    که رفت در سر سودای صید مروارید

    نبود در صدفی آن گوهر که می جستیم
    صفای اشک تو باد ای خراب گنج امید

    ندانم آن که دل و دین ما به سودا داد
    بهای آن چه گرفت و به جای آن چه خرید

    سیاه دستی آن ساقی منافق بین
    که زهر ریخت به جام کسان به جای نبید

    سزاست گر برود رود خون ز سینه ی دوست
    که برق دشنه ی دشمن ندید و دست پلید

    چه نقش باختی ای روزگار رنگ آمیز
    که این سپید سیه گشت و آن سیاه سپید

    کجاست آن که دگر ره صلای عشق زند
    که جان ماست گروگان آن نوا و نوید

    بیا که طبع جهان ناگزیر این عشق است
    به جادویی نتوان کشت آتش جاوید

    روان سیاه که آیینه دار خورشید است
    ببین که از شب عمرش سپیده ای ندمید

     

    هزار سال ز من دور شدستاره ی صبح

    همانطور که می دانیم نام این شعر «سیاه و سپید» است اما در میان مردم با نام های «نبود در صدفی آن گوهر که می جستیم» و «هزار سال ز من دور شدستاره ی صبح» نیز شناخته می شود.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    نمونه ای از تاثیر ادبیات آلمان بر ادبیات معاصر ایران

    شعر پانزده سال گذشت نیما یوشیج

    شعر رهگذر فروغ فرخزاد

    شعری از محمد سعید میرزایی

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    مطالب بیشتر در:

    بیوگرافی هوشنگ ابتهاج

     

    اشعارهوشنگ ابتهاج

     

    مجموعه شعر سیاه مشق

     

    صفحه اینستاگرام هوشنگ ابتهاج

     

    کانال تلگرام هوشنگ ابتهاج

     

    شبی رسید که در آرزوی صبح امید

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «شبی رسید که در آرزوی صبح امید هزار عمر دگر باید انتظار کشید در آسمان سحر ایستاده بود گمان سیاه کرد مرا آسمان بی خورشید هزار سال ز من دور شدستاره ی صبح ببین کزین شب ظلمت جهان چه خواهد دید» آیا با این بیت ها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین هوشنگ ابتهاج که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این بیت ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای هوشنگ ابتهاج بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای بیت های پایانی یعنی : «بیا که طبع جهان ناگزیر این عشق است به جادویی نتوان کشت آتش جاوید روان سیاه که آیینه دار خورشید است ببین که از شب عمرش سپیده ای ندمید» از چه بیت هایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر سیاه و سپید هوشنگ ابتهاج

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر سیاه و سپید هوشنگ ابتهاج بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *