در تاریکی چشمانت را جستم – سرچشمه

  • در تاریکی چشمانت را جستم – سرچشمه

     

    در تاریکی چشمانت را جُستم
    در تاریکی چشم‌هایت را یافتم
    و شبم پُرستاره شد.

    تو را صدا کردم
    در تاریک‌ترینِ شب‌ها دلم صدایت کرد
    و تو با طنینِ صدایم به سویِ من آمدی.
    با دست‌هایت برایِ دست‌هایم آواز خواندی
    برای چشم‌هایم با چشم‌هایت
    برای لب‌هایم با لب‌هایت
    با تنت برای تنم آواز خواندی.

    من با چشم‌ها و لب‌هایت
    اُنس گرفتم
    با تنت انس گرفتم،
    چیزی در من فروکش کرد
    چیزی در من شکفت
    من دوباره در گهواره‌ی کودکیِ خویش به خواب رفتم
    و لبخندِ آن زمانی‌ام را
    بازیافتم.

    در من شک لانه کرده بود.

    دست‌های تو چون چشمه‌یی به سوی من جاری شد
    و من تازه شدم من یقین کردم
    یقین را چون عروسکی در آغوش گرفتم
    و در گهواره‌ی سال‌های نخستین به خواب رفتم؛
    در دامانت که گهواره‌ی رؤیاهایم بود.

    و لبخندِ آن زمانی، به لب‌هایم برگشت.

    با تنت برای تن‌ام لالا گفتی.
    چشم‌های تو با من بود
    و من چشم‌هایم را بستم
    چرا که دست‌های تو اطمینان‌بخش بود

    بدی، تاریکی‌ست
    شب‌ها جنایت‌کارند
    ای دلاویزِ من ای یقین! من با بدی قهرم
    و تو را به‌سانِ روزی بزرگ آواز می‌خوانم.

    صدایت می‌زنم گوش بده قلبم صدایت می‌زند.
    شب گِرداگِردَم حصار کشیده است
    و من به تو نگاه می‌کنم،
    از پنجره‌های دلم به ستاره‌هایت نگاه می‌کنم
    چرا که هر ستاره آفتابی‌ست
    من آفتاب را باور دارم
    من دریا را باور دارم
    و چشم‌های تو سرچشمه‌ی دریاهاست
    انسان سرچشمه‌ی دریاهاست.

    ۱۳۳۴

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    بهاره خدابنده
    Latest posts by بهاره خدابنده (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»