شعر ساقیِ سیم بر بده ساغر ایرج میرزا

ساقی سیم بر بده ساغر

  • شعر ساقی سیم بر بده ساغر ایرج میرزا 

    در تهینتِ فرزند یافتنِ نصرة الدّوله

     

    ساقیِ سیم بر بده ساغر

    که جهان یافت رونقِ دیگر

     

    شهر تبریز فصب تابستان

    گشته همچون بهار جان پرور

     

    ابر بر روی سبزه پنداری

    ریخت هر بامداد گوهرِ تر

     

    باد گویی به مغز بسپارد

    همه از باغ نَکهتِ عنبر

     

    سرخ گل بین که سر برون کرده

    چون عروس از زمرّدین چادَر

     

    دوش در باغ بلبل و قُمری

    داشتند این نوایِ جان پرور

     

    که خداوند آسمان و زمین

    که جز او نیست نقشبندِ صُوَر

     

    زیر ظلِّ شهنشه ایران

    ناصرالدّین خدیوِ کیوان فر

     

    نصرة الدوله را عطای نمود

    پسری رشکِ آفتاب و قمر

     

    پسری اعتبارِ دین و دُوَل

    پسری افتخارِ جدّ و پدر

     

    آسمان بهر چشم زخم بریخت

    از ستاره سپند بر مِجمَر

     

    نظرِ سعدِ اختران را دید

    جمع در طالعش ستاره شُمَر

     

    ابدالدّهر اختران زان روی

    به سعادت در او کنند اثر

     

    هست هم نام جدِّ خود فیروز

    باد فیروزبخت تا محشر

     

    مادرش دخترِ ولی عهد است

    که ز خورشید زیبدش معجر

     

    جامۀ عصمت و حیا پوشید

    از ازل دستِ ایزدش در بر

     

    گر بَری بود مریم از تهمت

    می بگفتم بر او بُوَد همسر

     

    جز در آیینه و در آب ندید

    دیدۀ عصمتش تنی هم بر

     

    هم بر این مادر افتخار کند

    این مَلِک زادۀ مَلَک منظر

     

    فخرِ اسفندیار گر بوده ست

    به کتایونِ دخترِ قیصر

     

    به مظفّر مَلِک مبارک باد

    مقدمش کوست از نِتاج ظفر

     

    باش تا خسرو جهان آید

    به سلامت از این بزرگ سفر

     

    باش تا تاج گیرد از خاقان

    باش تا باج گیرد از قیصر

     

    باش تا تیغِ مملکت گیری

    دستِ اقبال بنددش به کمر

     

    باش تا تاجِ مملکت داری

    دستِ دولت گذارَدَش بر سر

     

    باش تا به نهد به جایِ کلاه

    با عنایاتِ شه به سر مِغفر

     

    بزند بر به مُلکِ چین خرگاه

    بکشد سوی باختر لشکر

     

    نصرة الدوله ابنِ عَمِّ مَلِک

    که ولی عهد راست خدمتگر

     

    می سزد تا که افتخار کند

    تا قیامت بدین ستوده پسر

     

    آن پدر کو نباشدش فرزند

    چون درختی است کو ندارد بر

     

    آن شچر کز ثمر بُوَد عاری

    سوختن را سزاست همچو شجر

     

    باش تا با عنایتِ سلطان

    بر نُهُم آسمان فرازد سر

     

    من به حکمِ امیر بسرودم

    این چکامه که به ز لؤلؤِ تر

     

    فخرِ اهلِ ادب امیر نظام

    که جهانی است پر ز فضل و هنر

     

    نصرة الدوله هم به حکمِ امیر

    بایدم خِلعتی کند در بر

     

    تا از این خوب تر طراز دهد

    مدحِ سلطانِ معدلت گستر

     

    ناصرالدّین شهِ عجم که براوست

    تا ابد افتخارِ تاج و کمر

     

    تا جهان است شادمانه زیاد

    هست هر جا چه در سفر چه حَضَر

     

    مطالب بیشتر در:

    ایرج میرزا

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    شعر پوزخند تد هیوز

    شعر ای طایران قدس را عشقت فزوده بال‌ها مولانا – غزل 2

    دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور

    بازسرایی در شعر احمد شاملو 

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     ساقیِ سیم بر بده ساغر

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ساقیِ سیم بر بده ساغر که جهان یافت رونقِ دیگر شهر تبریز فصب تابستان گشته همچون بهار جان پرور » آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ایرج میرزا که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ایرج میرزا بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «ناصرالدّین شهِ عجم که براوست تا ابد افتخارِ تاج و کمر تا جهان است شادمانه زیاد هست هر جا چه در سفر چه حَضَر» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر در تهینتِ فرزند یافتنِ نصرة الدّوله ایرج میرزا

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در تهینتِ فرزند یافتنِ نصرة الدّوله ایرج میرزا بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *