دانلود دکلمه صوتی شعر ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست سعدی – غزل 103 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست. اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو.
شعر ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست – غزل 103 – سعدی
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست
اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو
به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست
سرم فدای قفای ملامتست چه باک
گرم بود سخن دشمن از قفا ای دوست
به ناز اگر بخرامی جهان خراب کنی
به خون خسته اگر تشنهای هلا ای دوست
چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد
به شرعم از تو ستانند خونبها ای دوست
وفای عهد نگه دار و از جفا بگذر
به حق آن که نیم یار بیوفا ای دوست
هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی
ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست
غم تو دست برآورد و خون چشمم ریخت
مکن که دست برآرم به ربنا ای دوست
اگر به خوردن خون آمدی هلا برخیز
و گر به بردن دل آمدی بیا ای دوست
بساز با من رنجور ناتوان ای یار
ببخش بر من مسکین بینوا ای دوست
حدیث سعدی اگر نشنوی چه چاره کند
به دشمنان نتوان گفت ماجرا ای دوست
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست سعدی است. این قطعهها توسط محسن لیلهکوهی، سعیده تهرانینسب و حمیدرضا محمدی خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
شعر داد مرا روزگار مالش دست جفا خاقانی – قصیده ۱۴
شعر ما را همه شب نمیبرد خواب سعدی – غزل 26
9 جمله معروف سووشون سیمین دانشور – تکه کتاب
معنی ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست
ای دوست، جدایی میان من و تو از حد گذشت. ای دوست، بیا بیا که حلقۀ غلامی ات به گوش کنم.
معنی اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو
اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست
اگر تمام مردم گیتی دشمن من شوند، دست من از دامن تو فقط با مرگ که تیغی برنده است، جدا می شود. به سخن دیگر، تا زنده هستم دست از تو نمی کشم.
[ دست از دامن کسی رها شدن = کنایه از ترک کردن او ].
معنی سرم فدای قفای ملامتست چه باک
سرم فدای قفای ملامتست چه باک گرم بود سخن دشمن از قفا ای دوست
ای دوست، سرم قربانی سیلی سرزنش است. دیگر بیمی ندارم از اینکه حرف های دشمن پشت سرم باشد. [ قفا = سیلی ].
معنی به ناز اگر بخرامی جهان خراب کنی
به ناز اگر بخرامی جهان خراب کنی به خون خسته اگر تشنهای هلا ای دوست
اگر با ناز و عشوه خرامیدن آغاز کنی، جهانی را به ویرانی می کشد. ای دوست، اگر به خون عشّاق مجروح تشنه ای، بشتاب.
[ خرامیدن = با ناز و تکبّر و تبختر راه رفتن / خسته = آزرده و مجروح / هلا = ندا است برای آگاه کردن و تنبیه کردن و طعنه زدن (لغت نامه) ].
معنی چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد
چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد به شرعم از تو ستانند خونبها ای دوست
ای دوست، آنچنان داغ و نشانِ عشق تو را بر خود دارم که اگر بمیرم، در آیین شریعت خون بهای تو را از من خواهند گرفت. یعنی آشکار است که من در راه عشق تو جان باخته ام.
[ اجل = مرگ / داغ = سوزش و حرارت، مجازاََ درد و رنج عشق ].
معنی وفای عهد نگه دار و از جفا بگذر
وفای عهد نگه دار و از جفا بگذر به حق آن که نیم یار بیوفا ای دوست
ای دوست، به پاس اینکه پیمان شکن و بی وفا نیستم، به پیمانی که بسته ای پای بند باش و دست از ستم بردار.
[ وفا = مقابل جفا به معنی وعده به جا آوردن و به سر بردن دوستی و عهد و پیمان، ثبات در قول و سخن و دوستی / عهد = پیمان ].
معنی هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی
هزار سال پس از مرگ من چو بازآیی ز خاک نعره برآرم که مرحبا ای دوست
آنچنان شیفته و عاشقم که اگر پس از هزار سال بر سر خاکم آیی، می شنوی که از گورم نعره می کشم که ای دوست، آفرین بر تو باد.
[ مرحبا = در زبان فارسی کلمه تحسین است به معنی آفرین، در زبان عرب برای تعظیم مهمان گویند به معنی خوش آمدی، خیر مقدم، بفرما ].
معنی غم تو دست برآورد و خون چشمم ریخت
غم تو دست برآورد و خون چشمم ریخت مکن که دست برآرم به ربنا ای دوست
غم عشقت بر من سلطه یافت و خون چشم مرا جاری ساخت . کاری مکن که دست به آسمان بلند کنم و برای استغاثه به درگاه خداوند ربّنا بگویم .
[ ربّنا = خداوندا، ای پروردگار ما، در اینجا برای درخواست و زاری به کار رفته است / دست برآوردن = کنایه از غلبه کردن و چیره شدن ].
معنی اگر به خوردن خون آمدی هلا برخیز
اگر به خوردن خون آمدی هلا برخیز و گر به بردن دل آمدی بیا ای دوست
ای دوست اگر برای خوردن خون و کشتنم آمده ای، بشتاب. و چنانچه می خواهی دل از من ربایی و مرا عاشق سازی، بگیر، دل از آنِ تو.
[ خون کسی را خوردن = غلبه کردن و چیره شدن ].
معنی بساز با من رنجور ناتوان ای یار
بساز با من رنجور ناتوان ای یار ببخش بر من مسکین بینوا ای دوست
ای یار، با من رنج کشیده و ناتوان مدارا کن. ای دوست، به من که فقیر و بی زاد و برگم، چیزی عنایت کن یا مرا عفو کن.
[ رنجور = دردمند و درمانده / بی نوا = بیچاره و بی ساز و برگ ].
معنی حدیث سعدی اگر نشنوی چه چاره کند
حدیث سعدی اگر نشنوی چه چاره کند به دشمنان نتوان گفت ماجرا ای دوست
ای دوست، اگر به سخنان سعدی گوش فرا ندهی، او چاره ای جز سکوت ندارد. زیرا سرگذشت خویش را نمی توان برای دشمنان بازگو کرد.
[ حدیث = سخن، قصّه و حکایت ].
معنی غزل ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست سعدی چیست؟
ای دوست، جدایی میان من و تو از حد گذشت. ای دوست، بیا بیا که حلقۀ غلامی ات به گوش کنم.
شعر ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست اثر کیست؟
این شعر اثر سعدی شیرازی است.
- هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید – 273 - ژوئن 12, 2023
- آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود – 272 - ژوئن 12, 2023
- بخت این کند که رای تو با ما یکی شود – 271 - ژوئن 11, 2023