شعر روزگار آشفتگی دارد بسر، کو همدمی ملک الشعرا بهار
به یاد صحبت اخوان و اطاق آفتاب روی تهران
روزگار آشفتگی دارد بسر، کو همدمی
تا ز فیض صحبتش خاطر بیاساید دمی
آتش و ابر و دم و دودست پیدا در افق
کو مقامی امن و جایی محرم و دود و دمی؟
از خدا خواهم اطاق قبلی و یاری سه چار
خادمی محرم که خواهد عذر هر نامحرمی
بست مشکآلوده جوشان از بر شاخ کهور
به که از کین بر گلوی نیزه بندی پرچمی
خلق را زینسو مشرف کن گرت هست آرزو
بیتغیر عالمی و بیتبدل آدمی
هجر فرهادش به دل هر لحظه خنجر میزند
خود گرفتم شد بهار از حفظ صحت رستمی
جای موسی خالی است وآن عصای موسوی
تا که فرعون کسالت را ببلعد در دمی
موسیا ز انوار یزدان یک قبس ما را فرست
چون اناالحق زان همایون شعله بشنیدی همی
ای شبان وادی ایمن چو گشتی بهرهمند
زان درخت شعلهور فکر برادر کن کمی
چون سحرگاهان نهادی سر به محراب نماز
بهر قلب ما فرست از دود آهی مرهمی
یاد لطف صحبت اخوان درخشد در دلم
چون چراغ روشنی در جایگاه مظلمی
بس که خوردم چایی دم ناکشیده در سویس
آبم افتد در دهان از یاد چای پر دمی
وز غم نادیدن همصحبتان محترم
مردمان چشم من بستند حلقهٔ ماتمی
مطالب بیشتر در:
ملک الشعرا بهارشعر مشروطه
وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعر: قصیده
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
پشت مرا کرد ز غم چنبری – شکایت
چندان بنالم نالهها چندان برآرم رنگها – 22
خمار انتظار – شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم
تطبیق جاندارانگاری حیوانی و انسانی در اشعار
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «روزگار آشفتگی دارد بسر، کو همدمی تا ز فیض صحبتش خاطر بیاساید دمی آتش و ابر و دم و دودست پیدا در افق کو مقامی امن و جایی محرم و دود و دمی؟» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «بس که خوردم چایی دم ناکشیده در سویس آبم افتد در دهان از یاد چای پر دمی وز غم نادیدن همصحبتان محترم مردمان چشم من بستند حلقهٔ ماتمی» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر به یاد صحبت اخوان و اطاق آفتاب روی تهران ملک الشعرا بهار
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر به یاد صحبت اخوان و اطاق آفتاب روی تهران ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024