خسته و بیماروش به گردنم آویخت – شعر رمیده هوشنگ ابتهاج
خسته و بیماروش به گردنم آویخت
آن هوس انگیز دلبر ِ گنه آموز
دیده اش آشفته از خمار ِ هوس بار
گونه اش از آتش ِ گناه گل افروز
چنگ فرو برد و گیسوان ِ سیه را
نرم ز پیشانی ِ بر آمده پس ریخت
ناز ِ سرانگشت ِ وی که گم شده ای داشت
روی بنا گوش ِ من خزید و هوس ریخت
سینه اش افشرده روی سینه ی من تنگ
در تپش از مستی ِ گناه ِ دل آویز
نرم و نوازشگر آرمیده به دوشم
گرمی ِ آن بازوان ِ لخت ِ هوس خیز
شعله ی سرد ِ شکیب و سایه ی پرهیز
رفته در آن چشم های می زده در خواب
در نگهش آرزوی تشنه ی لبریز
در نفسش التهاب ِ بوسه ی بی تاب
گرم در آغوش ِ من خزید و هوسناک
بر لبم افشرد آن لبان ِ تب آلود
من ز خیالی رمیده سرد و سبک مهر
بوسه ی من سردتر ز بوسه ی بدرود
لب ز لبم برگرفت و از سر ِ افسوس
غمزده در چشم ِ من دوید نگاهش
وز نگه ِ خسته اش به چشم ِ من آویخت
سرزنش ِ بی زبان ِ چشم سیاهش
دید که باز اندرین دو دیده ی نمناک
عشق ِ کسی شمع ِ یادگار فروزد
دید که باز این دل ِ رمیده ی بی تاب
در غم آن آرزوی گم شده سوزد
از پس ِ اشکی که همچو هاله ی اندوه
پرده در آن چشم های می زده آویخت
باز تمنای کام و حسرت ِ آغوش
زان نگه تشنه ی هوس زده می ریخت
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
شعر ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها مولانا – غزل 2
دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
مطالب بیشتر در:
بیوگرافی هوشنگ ابتهاجاشعارهوشنگ ابتهاج
مجموعه شعر تاسیان
صفحه اینستاگرام هوشنگ ابتهاج
کانال تلگرام هوشنگ ابتهاج
خسته و بیماروش به گردنم آویخت
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «خسته و بیماروش به گردنم آویخت آن هوس انگیز دلبر ِ گنه آموز دیده اش آشفته از خمار ِ هوس بار گونه اش از آتش ِ گناه گل افروز» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین هوشنگ ابتهاج که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای هوشنگ ابتهاج بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «از پس ِ اشکی که همچو هاله ی اندوه پرده در آن چشم های می زده آویخت
باز تمنای کام و حسرت ِ آغوش زان نگه تشنه ی هوس زده می ریخت» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای شعر رمیده هوشنگ ابتهاج
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر رمیده هوشنگ ابتهاج بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023