شعر رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود ایرج میرزا

رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود

  • شعر رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود ایرج میرزا 

    شب جمعه خدمت حاج امین

     

    رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود

    اگر بهشت شنیدی بِساطِ دوشین بود

     

    چه حال خوب و شب جمعۀ خوشی دیدیم

    چه بودی ار شبِ هر جمعه حالِ ما این بود

     

    عجب شبی به احبّا گذشت و پندارم

    که چشمِ چراغ در آن شب به خواب سنگین بود

     

    جهان به دیدۀ من ناپسند می آمد

    ولی در آن شب دیدم که دیدۀ بدبین بود

     

    لوازم طرب و موجبات آسایس

    ز لطف حاج امین جمله تحتِ تأمین بود

     

    تمام حرفِ وفا در لب و صفا در چشم

    نه در سری هَوَسِ بَد نه در دلی کین بود

     

    نه از میلسپو آنجا سخن نه از نُرمال

    نه ذکر آنقُره نی صحبتِ فلسطین بود

     

    نه گفت و گویِ رضاخان نه یادِ احمد شاه

    نه فکرِ مؤتمن الملک و ذکرِ چایکین بود

     

    انار و سیب و به و پرتقال و نارنگی

    کبابِ برّۀ خوب و شرابِ قزوین بود

     

    عرق به حدِّ کمال آبجو به حدِّ نِصاب

    گل و بنفشه فزون تر ز حدِّ تخمین بود

     

    مُعاشران همه خوش روی و مهربان بودند

    یکی نبود که بدخوی و زشت آیین بود

     

    جلال و حاج زَکی خان و اعظم السّلطان

    ادیب سلطنه و فتح بود و فرزین بود

     

    بس است آنچه شنیدی تو یا بگویم باز

    بتول بود و قمر بود و ماه و پروین بود

     

    نگارخانۀ چین بود و بارنامۀ هند

    هزار چندان بود و هزار چندین بود

     

    بتول چارقدی بر سرش ز منسوجی ،

    که نسج آن غرض از کارگاهِ تکوین بود

     

    به گردِ عارضش از زیر چارقد بیرون

    دو قسمت متساوی ز مویِ مُشکین بود

     

    سفید روی و بر اطراف آن دو مویِ سیاه

    بنفشه بود که اندر کنارِ نسرین بود

     

    نداده بود به خود هیچ گونه آرایش

    که بکر بود و منزّه ز قیدِ تزیین بود

     

    دلم تپید چو بر چشمِ او گشادم چشم

    چو صعوه‌ای که گرفتارِ چنگِ شاهین بود

     

    قمر مگو که یکی از ودایعِ حق بود

    قمر مگو که یکی از بدایع چین بود

     

    به پا زِ حُلّهُ زَربَفت داشت پاچینی

    چه گویمت که چِها در میانِ پاچین بود !

     

    از آن لطافت و آن پودر و پارفَم و توالت

    شبیه مادمو ازلهای بِرن و برلین بود

     

    مثال خوشۀ خُرما فرازِ نخلِ بلند

    نموده جمع به سر گیسوان زرّین بود

     

    نه شانه بود که آن گیسوان به هم می ریخت

    کلیدِ محبسِ دلهایِ مستمندین بود

     

    مرا به مهر ببوسید و من خجل گشتم

    که پیر بودم و رخسار من پر از چین بود

     

    دلم جوان شد و طبعم روان از آن بوسه

    مگر به لعلِ وی آبِ حیات تضمین بود

     

    بتول شور به مجلس فکند با ویُلُن

    قمر مطابق او در غناء شیرین بود

     

    به یک تغنّیِ او در نَشاط می آمد

    اگر چه قلبِ پدرمرده طفلِ مسکین بود

     

    ز یک ترنّم او شادمان شدی گر چند

    طلاق دیده زنِ ناگرفته کابین بود

     

    روانِ جامعه از این دو زن صفا می یافت

    اگر نه بر رخشان آن نقابِ چرکین بود

     

    کشید کار در آخر به تعزیت خوانی

    که باده نوشان سر مست و باده نوشین بود

     

    یکی سکینه یکی مادرِ وَهَب می شد

    همان دو بازسنان بود و شِمرِ بی دین بود

     

    چو شِمر حضرتِ عبّاس را طلب می کرد

    حکایتِ سپر و گرز بود و زوبین بود

     

    چه گویمت که چه می کرد اعظم السّلطان

    حقیقۀ یکی از جملۀ ملاعین بود

     

    جناب فرزین گه راست رفت و گاهی چپ

    همیشه این حرکت از خواص فرزین بود

     

    ادیب سلطنه هم بد نشد در آخرِ کار

    اگر چه اوّل شب با وقار و تمکین بود

     

    چو نیمی از شب بگذشت سفره آوردند

    که اندر آن خورش قیمه بود و ته چین بود

     

    «شکم پرست کند التفات ب مأکول»

    به خاصه کز سر شب بار معده سنگین بود

     

    ادیب و فرزین بعد از دو ثلثِ شب رفتند

    کسی که ماند بجا فتح و آن خواتین بود

     

    جنابِ حاج امین با قمر به یک جا خفت

    اگر چه کثرتِ جا و وفورِ بالین بود

     

    بلی قمر یکی از جملۀ خبیثاتست

    وکیل محترم ما هم از خبیثین بود

     

    من و بتول به جای دگر شدیم ولی

    بتول بکر و جلال الممالک عنّین بود

     

    به یادِ خُلقِ خوشِ میزبان و مهمانان

    برین و بالین بر من عبیر آگین بود

     

    خلاصه بر منِ مهجور راست می خواهی

    شبی که در همۀ عمر خوش گذشت این بود

     

    به یادگارِ شبِ جمعه گفتم این اشعار

    که همچو بزم سوازارِ شرحِ چونین بود

     

    گُمان نبود که دیگر شبی چنین بینم

    که عمر من به حدود ثَلاث و خَمسین بود

    رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود صوتی

    پلیر زیر دکلمه ی صوتی شعر رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود ایرج میرزا است. این قطعه توسط علی نظیری خوانده شده است.

     

    مطالب بیشتر در:

    ایرج میرزا

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    شعر پوزخند تد هیوز

    شعر ای طایران قدس را عشقت فزوده بال‌ها مولانا – غزل 2

    دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور

    بازسرایی در شعر احمد شاملو 

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «رفیق اهل و سرا امن و باده نوشین بود اگر بهشت شنیدی بِساطِ دوشین بود چه حال خوب و شب جمعۀ خوشی دیدیم چه بودی ار شبِ هر جمعه حالِ ما این بود» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ایرج میرزا که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ایرج میرزا بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «به یادگارِ شبِ جمعه گفتم این اشعار که همچو بزم سوازارِ شرحِ چونین بود گُمان نبود که دیگر شبی چنین بینم که عمر من به حدود ثَلاث و خَمسین بود» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر شب جمعه خدمت حاج امین ایرج میرزا

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر شب جمعه خدمت حاج امین ایرج میرزا بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»