دانلود دکلمه صوتی شعر دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد سعدی – غزل 164 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد. ای بوی آشنایی دانستم از کجایی.
شعر دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد – غزل 164 – سعدی
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
پیغام وصل جانان پیوند روح دارد
سودای عشق پختن عقلم نمیپسندد
فرمان عقل بردن عشقم نمیگذارد
باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را
ور نه کدام قاصد پیغام ما گزارد
هم عارفان عاشق دانند حال مسکین
گر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد
زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین
بر دل خوشست نوشم بی او نمیگوارد
پایی که برنیارد روزی به سنگ عشقی
گوییم جان ندارد یا دل نمیسپارد
مشغول عشق جانان گر عاشقیست صادق
در روز تیرباران باید که سر نخارد
بیحاصلست یارا اوقات زندگانی
الا دمی که یاری با همدمی برآرد
دانی چرا نشیند سعدی به کنج خلوت
کز دست خوبرویان بیرون شدن نیارد
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد سعدی است. این قطعهها توسط محسن لیلهکوهی، سعیده تهرانینسب و حمیدرضا محمدی خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
15 جمله معروف مرگ خوش آلبر کامو – تکه کتاب
شعر مرا دوست بدار اندکی ولی طولانی کریستوفر مارلو
شعر ما را همه شب نمیبرد خواب سعدی – غزل 26
شعر چون عهده نمیشود کسی فردا را خیام – رباعی 2
معنی دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
آیا می دانی که دیدن یاری که مدّت ها از نظر دور بوده است چه لذّتی دارد ؟ درست بدان سان که ابری بر تشنه در بیابان مانده ببارد و او را از هلاکت نجات بخشد .
[ ذوق = نشاط و شادی / مصراع دوم پاسخ سؤال مصراع اوّل است ]
معنی ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
ای بوی آشنایی دانستم از کجایی پیغام وصل جانان پیوند روح دارد
ای یاری که بوی آشنایی از تو به مشام می رسد ، دریافتم که از کجا وزیدن گرفته ای . آری ، پیام وصل جانان با روح عاشق پیوند دارد و او آن را به خوبی درمی یابد .
[ جانان = معشوق و محبوب همچون جان عزیز / پیوند روح دارد = با روح پیوسته است و معنوی و روحانی است ]
معنی سودای عشق پختن عقلم نمیپسندد
سودای عشق پختن عقلم نمیپسندد فرمان عقل بردن عشقم نمیگذارد
خیال عشق در سر پروراندن مورد پسند عقلم نیست و عشق هم نمی گذارد که از خواسته های عقل پیروی کنم .
[ سودای عشق پختن = کنایه از خیال و آرزوی عشق در سر پروردن ]
معنی باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را
باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را ور نه کدام قاصد پیغام ما گزارد
امید است که محبوب خود از سر رحمت و شفقت از ما یادی کند . وگرنه ، کدام قاصد می تواند پیام ما را به وی رساند ؟
[ باشد که = امید است که / قاصد = پیام آور ، پیک / پیغام گذاردن = پیام رساندن ]
معنی هم عارفان عاشق دانند حال مسکین
هم عارفان عاشق دانند حال مسکین گر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد
اگر عارفی ناله سر کند یا عاشقی زار بگرید ، فقط عارفان عاشق به احوال این مسکینان آگاهی می یابند .
[ هم = قید تأکید است ، همانا / مسکین = درمانده و بیچاره / بزارد = ناله و زاری کند ]
معنی زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین
زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین بر دل خوشست نوشم بی او نمیگوارد
زهر از دست یارِ شیرین حرکات ، بر دلم خوش و دلنشین است . امّا نوش بی او برایم گوارا نیست .
[ نوشدارو = پادزهر ، نام معجونی است که شیرین مزه و مفرّح قلب و مقوّی معده و دوایی است که دفع جمیع آلام و جراحت ها کند / یار شیرین = یار شیرین حرکات و زیبا / نوش = شهد و عسل ، هر چیز شیرین ]
معنی پایی که برنیارد روزی به سنگ عشقی
پایی که برنیارد روزی به سنگ عشقی گوییم جان ندارد یا دل نمیسپارد
اگر کسی در دوران زندگی خویش روزی پایش به سنگ عشق نخورد و عاشق نشود . به نظر ما یا زنده نیست یا درد عشق به جان ندارد تا دل سپارد .
[ پای به سنگ برآمدن = کنایه از به بلا گرفتار شدن / دل سپردن = کنایه از عاشق شدن ]
معنی مشغول عشق جانان گر عاشقیست صادق
مشغول عشق جانان گر عاشقیست صادق در روز تیرباران باید که سر نخارد
کسی که در عشق بازی جانان صادق است ، اگر تیر جفا و بلای عشق بر سرش ببارد ، نباید از پیش آن بگریزد بلکه باید آن را به جان بخرد .
[ سر خاراندن = کنایه از بهانه و عذر آوردن ]
معنی بیحاصلست یارا اوقات زندگانی
بیحاصلست یارا اوقات زندگانی الا دمی که یاری با همدمی برآرد
ای دوست ، روزهای زندگی جز لحظه هایی که یاری با همدمِ خویش با آن سرخوش بوده است ، حاصلی ندارد .
[ اِلّا = حرف استثنا ، جر اینکه ، مگر ]
معنی دانی چرا نشیند سعدی به کنج خلوت
دانی چرا نشیند سعدی به کنج خلوت کز دست خوبرویان بیرون شدن نیارد
آیا می دانی که چرا سعدی به کنج خلوت می شد ؟ زیرا از دست زیبارویان نمی تواند بیرون رود .
[ خلوت = عزلت و گوشه نشینی / خوب رویان = جمع خوب روی به معنی زیبارویان / یارستن = توانستن / بیرون شدن = کنایه از گریختن و رها شدن ]
معنی غزل دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد سعدی چیست؟
آیا می دانی که دیدن یاری که مدّت ها از نظر دور بوده است چه لذّتی دارد ؟ درست بدان سان که ابری بر تشنه در بیابان مانده ببارد و او را از هلاکت نجات بخشد .
[ ذوق = نشاط و شادی / مصراع دوم پاسخ سؤال مصراع اوّل است ]
شعر دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد اثر کیست؟
این شعر اثر سعدی شیرازی است.
- هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید – 273 - ژوئن 12, 2023
- آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود – 272 - ژوئن 12, 2023
- بخت این کند که رای تو با ما یکی شود – 271 - ژوئن 11, 2023