در ایام پیشین به زابلستان

در ایام پیشین به زابلستان _ دیدار گرگ

  • شعر در ایام پیشین به زابلستان _ دیدار گرگ _ ملک الشعرا بهار

     

    در ایام پیشین به زابلستان

    به کشمیر و اقطاع کابلستان

     

    به گاه سفر خواجگان بزرگ

    مبارک شمردند دیدار گرگ

     

    قضا را چوگرگی رسیدی به‌را،

    نمودندی از شوق بر وی نگاه

     

    همایون شمردندی آثار اوی

    تفال زدندی به دیدار اوی

     

    وگر گرگ چنگال کین آختی

    برو خواجه تیری نینداختی

     

    یکی مرد دانای با فر و جاه

    سفر کرد و برگشت زی جایگاه

     

    بدو گفت بانو که راحت بوی

    سلامت رسیدی سلامت‌بوی

     

    بدین خرمی باز ناید کسی

    همانا بره گرگ دیدی بسی

     

    بدو گفت دانا که در راه من

    نیامد به جز فکر آگاه من

     

    سلامت بدان جستم از این سفر

    که از دیدن کرک کردم حذر

     

    به گرگ ار دوصدفال‌میمون‌در است

    ندیدن ز دیدنش میمون‌تر است

     

    درین‌قصه‌پندیست‌شیرین‌چوقند

    کنون قصه بگذار و بردار پند

     

    سفرپیشگان رنجبر مردم‌اند

    که در راه و بیراه سر در گم‌اند

     

    بودگرگ، این مفتی و آن امیر

    فلان‌شاه‌وسالار و بهمان‌وزیر

     

    به صورت مبارک‌، به کردار شوم

    بکشی طاوس و زشتی بوم

     

    سر ره به‌مردم بگیرندتفت

    کشیده‌رده شش‌شش‌وهفت‌هفت

     

    ربایند از آن قوم‌، بی‌واهمه

    گهی جان وگه مال وگاهی رمه

     

    ولی قوم جویند از آنان بهی

    مبارک شمارندشان ز ابلهی

     

    نیاز آورند و نیایش کنند

    نماز آورند و ستایش کنند

     

    چو طفلان بخندند بر رویشان

    دوند از سر کودکی سویشان

     

    گهی دست بوسند و زاری کنند

    گهی دست گیرند و یاری کنند

     

    هر آن چیز یابند با نان دهند

    گه صلح‌نان‌، روز کین جان‌دهند

     

    به اغوای گرگان سترگی کنند

    به‌جان هم‌افتند وگرگی کنند

     

    به پاس بزرگان بکوشند و بس

    به‌میدان سپاهی‌، به‌ایوان عسس

     

    به‌تعظیم‌گرگان، بز وکیش و میش

    میان رمه از هم افتند پیش

     

    ز هم جسته پیشی وکوشش کنند

    به پیرامن گرک جوشش کنند

     

    گهی شیر بخشند وکه روغنش

    ز کرکینه پوشند گرگین تنش

     

    وگر اشتهایش بجنبد دگر

    دهندش دل و دنبه و ران و سر

     

    وزبن زشت‌پندار و وهم بزرگ

    غمین گوسفند است و خوشنود گرگ

     

    ولی مرد دانا کشد کینشان

    نبیند به دیدار ننگینشان

     

    که ناید ازم‌بن بدسگالان بهی

    نباشد به دیدارشان فرهی

     

    کسی عافیت را سزاوار شد

    که از میر و سالا بیزار شد

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)

     

    قالب: مثنوی

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    یک جعل روزی ز اصطبلی حقیر _ جعل

    بیزارم

    جای می از خون جگر خوردنم

    دندان من ار دوش لبت رنجان کرد – ۱۴۴

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    در ایام پیشین به زابلستان

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «در ایام پیشین به زابلستان به کشمیر و اقطاع کابلستان به گاه سفر خواجگان بزرگ مبارک شمردند دیدار گرگ» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «که ناید ازم‌بن بدسگالان بهی نباشد به دیدارشان فرهی کسی عافیت را سزاوار شد که از میر و سالا بیزار شد» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر دیدار گرگ ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر دیدار گرگ ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *