خداوند هنر، استاد بهزاد

خداوند هنر، استاد بهزاد

  • شعر خداوند هنر، استاد بهزاد _ ملک الشعرا بهار

    در وصف استاد حسین بهزاد نقاش عالیمقام

     

    خداوند هنر، استاد بهزاد

    که نقش از خامهٔ بهزاد به زاد

     

    حسین رادکِش بهزاد نام است

    کمال‌الدین بهزادش غلام است

     

    اگر بود او نخست‌،‌ این هست اول

    اگر بود او کمال‌، این هست اکمل

     

    به رنگ‌آمیزی‌ از خورشید ییش‌ است

    به‌معنی‌آفتاب‌عصر خویش است

     

    به صورت شادی و غم می‌نماید

    غم و شادی مجسم می‌نماید

     

    به سحرانگیزی کلک گهرخیز

    به نقش جان دهد رنگ دلاویز

     

    خداوندنگارین‌خامه‌«‌مانی‌»‌است

    ولیکن بندهٔ بهزاد ما نیست

     

    «‌منوهر» پیش این استاد، باری

    خجل گردد به طرح ریزه‌کاری

     

    ز رشک کلک مویین سیه‌روش

    رضای اصفهانی شد سیه‌پوش

     

    ز صنع خامهٔ چینی نمودش

    فرستد فرخ چینی درودش

     

    به پیش ریزه‌کاری‌های نغزش

    کمال‌الملک شد آشفته مغزش

     

    رفائیل ار به عصرش زنده گردد

    بر ِ آن کلک قادر بنده گردد

     

    من ارچه در سخن هستم مسلم

    به وصفش عاجزم والله اعلم

     

    بهار اندر سخن گر داد دادست

    کلامش از دل بهزاد زادست

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

     

    قالب: مثنوی

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    مهدی صاحب زمان

    مرداب

    معشوقه ز لب آب حیات انگیزد – ۱۳۶

    وقتی به جرم بوی تنت، کفر دین بودم

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    خداوند هنر، استاد بهزاد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «خداوند هنر، استاد بهزاد که نقش از خامهٔ بهزاد به زاد حسین رادکِش بهزاد نام است کمال‌الدین بهزادش غلام است» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «من ارچه در سخن هستم مسلم به وصفش عاجزم والله اعلم بهار اندر سخن گر داد دادست کلامش از دل بهزاد زادست» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر در وصف استاد حسین بهزاد نقاش عالیمقام ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در وصف استاد حسین بهزاد نقاش عالیمقام ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *