حدیث-عشق-به-طومار-در-نمی‌گنجد

حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد – 160

  • دانلود دکلمه صوتی شعر حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد سعدی – غزل 160 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. بیان دوست به گفتار در نمی‌گنجد. سماع انس که دیوانگان از آن مستند.

     

    شعر حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد – غزل 160 – سعدی

     

    حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد

    بیان دوست به گفتار در نمی‌گنجد

     

    سماع انس که دیوانگان از آن مستند

    به سمع مردم هشیار در نمی‌گنجد

     

    میسرت نشود عاشقی و مستوری

    ورع به خانه خمار در نمی‌گنجد

     

    چنان فراخ نشستست یار در دل تنگ

    که بیش زحمت اغیار در نمی‌گنجد

     

    تو را چنان که تویی من صفت ندانم کرد

    که عرض جامه به بازار در نمی‌گنجد

     

    دگر به صورت هیچ آفریده دل ندهم

    که با تو صورت دیوار در نمی‌گنجد

     

    خبر که می‌دهد امشب رقیب مسکین را

    که سگ به زاویه غار در نمی‌گنجد

     

    چو گل به بار بود همنشین خار بود

    چو در کنار بود خار در نمی‌گنجد

     

    چنان ارادت و شوقست در میان دو دوست

    که سعی دشمن خون خوار در نمی‌گنجد

     

    به چشم دل نظرت می‌کنم که دیده سر

    ز برق شعله دیدار در نمی‌گنجد

     

    ز دوستان که تو را هست جای سعدی نیست

    گدا میان خریدار در نمی‌گنجد

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

     

    حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد سعدی است. این قطعه‌ها توسط محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و حمیدرضا محمدی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    15 جمله معروف مرگ خوش آلبر کامو – تکه کتاب

    شعر مرا دوست بدار اندکی ولی طولانی کریستوفر مارلو

    شعر ما را همه شب نمی‌برد خواب سعدی – غزل 26

    شعر چون عهده نمیشود کسی فردا را خیام – رباعی 2

     

    معنی حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد

    حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد بیان دوست به گفتار در نمی‌گنجد

    داستان عاشقی چیزی نیست که بتوان آن را در نامه و دفتر جای داد و سخن ، توانایی بازتاب مسائل مربوط به دوست را ندارد .

    [ حدیث = سخن ، ماجرا ، افسانه و داستان / طومار = نامه  و دفتر / بیان = شرح و تفصیل ، دلیل و اثبات (لغت نامه) ]

     

    معنی سماع انس که دیوانگان از آن مستند

    سماع انس که دیوانگان از آن مستند به سمع مردم هشیار در نمی‌گنجد

    سرود و پای کوبی اُنس و الفت که شیفتگان در اثر شنیدن آن سرمست می شوند ، چیزی نیست که مردم هشیار بتوانند آن را بشنوند .

    [ اُنس = دوستی و مودّت ، خرّمی / مست = بی خویش و شوریده  / سمع= گوش ]

    سماع = در لغت به معنی نغمه و آواز است و در اصطلاح صوفیه ، عبارت است از آواز خوش و آهنگ دل انگیز روح نواز و به طور مطلق قول و غزل و آنچه ما امروز از آن به موسیقی تعبیر می کنیم . که به قصد صفای دل و حضور قلب و توجّه به حق شنیده شود . تأثیر موسیقی در ذهن و درون انسان موضوعی نیست که محتاج شرح و بیان باشد به خصوص اگر در نظر بگیریم که صوفی عاشق و اهل دل و سر و کارش با تخیّلات زیبا و احساسات است و همواره می خواهد خود را نابود انگاشته ، در حق فانی گردد . برای ایجاد چنین حالتی و وصل به چنین عالَمی ، بهتر از موسیقی وسیلتی نمی توان یافت . سماع به محبّت و عاطفه قوّت می بخشد ، دل را نرم و احساسات را لطیف می کند . به تخیّلات شه پری می دهد تا به عالم لامکان و حضرت لایموت اوج می گیرد و ذهن اندک اندک کلمات و عبارات و اصوات و نغمات را فراموش می کند و از عالم اجسام به عالم ارواح می گراید و در آن عالم به سیر می پردازد ( فرهنگ اشعار حافظ ) .

     

    معنی میسرت نشود عاشقی و مستوری

    میسرت نشود عاشقی و مستوری ورع به خانه خمار در نمی‌گنجد

    عشق ورزیدن و پرهیزگار ماندن با هم میسّر نخواهد شد ، همان  طور که وَرَع و پرهیز در خانۀ مِی فروش یافت نمی شود .

    [ میسّر شدن = ممکن شدن ، انجام یافتن / مستوری = تقوا و پاکدامنی ، نجابت و پارسایی / وَرَع = پارسایی و پرهیزگاری / خمّار = باده فروش ]

     

    معنی چنان فراخ نشستست یار در دل تنگ

    چنان فراخ نشستست یار در دل تنگ که بیش زحمت اغیار در نمی‌گنجد

    دوست آنچنان در همه جای دلِ تنگِ ما قرار گرفته است که دیگر جایی برای ازدحام و مزاحمت بیگانگان باقی نمانده است .

    [ فراخ نشستن = پهن و گسترده نشستن ، جای گیر شدن / اغیار = جمع غیر به معنی نامحرمان و بیگانگان ]

     

    معنی تو را چنان که تویی من صفت ندانم کرد

    تو را چنان که تویی من صفت ندانم کرد که عرض جامه به بازار در نمی‌گنجد

    من تو را آنچنان که هستی نمی توانم توصیف نمایم ، درست همان طور که عرضه کردن جامۀ مرغوب ، در مقابل جامه های دیگر ، در بازار آسان نیست .

    [ صفت کردن = توصیف کردن ، ستودن / عرض جامه = عرضۀ جامه متاع ]

     

    معنی دگر به صورت هیچ آفریده دل ندهم

    دگر به صورت هیچ آفریده دل ندهم که با تو صورت دیوار در نمی‌گنجد

    دیگر عاشق چهره و هیأت هیچ آفریده ای نخواهم شد ، زیرا با وجود تو نقش های بر دیوار ارزشی ندارند .

    [ صورت آفریده = / با تو = / دل دادن = ]

     

    معنی خبر که می‌دهد امشب رقیب مسکین را

    خبر که می‌دهد امشب رقیب مسکین را که سگ به زاویه غار در نمی‌گنجد

    امشب چه کسی به رقیب خبر می دهد که در زاویۀ خلوت گزینی ما که یار غار هستیم ، جایی برای او که همانند سگ است وجود ندارد .

    [ مسکین = درمانده و بیچاره / زاویه = کنج و بیغوله / رقیب = نگهبان و مراقب ، کسی که مواظبِ معشوق است و عاشق را از او دور می کند ، معمولاََ دایۀ دختر این نقش را بر عهده داشت و گاهی هم عاشق و معشوق از غفلتِ رقیب استفاده کرده و با اشاراتِ چشم و ابرو ، قول و قرار می گذاشتند و سخنان خود را به یکدیگر می گفتند ]

     

    معنی چو گل به بار بود همنشین خار بود

    چو گل به بار بود همنشین خار بود چو در کنار بود خار در نمی‌گنجد

    آنگاه که گُل بر روی درخت باشد ، خار در کنارش دیده می شود ، امّا وقتی گل (معشوق) در کنار باشد ، جایی برای خار وجود نخواهد داشت .

    [ بار = شاخه / کنار = پهلو و آغوش ]

     

    معنی چنان ارادت و شوقست در میان دو دوست

    چنان ارادت و شوقست در میان دو دوست که سعی دشمن خون خوار در نمی‌گنجد

    میان دو دوست آنچنان خلوص و اشتیاقی هست که تلاش دشمن خونخوار برای بر هم زدن این اُنس جایی ندارد .

    [ ارادت = دوستی از روی اخلاص و توجّه خاص / شوق = اشتیاق و آرزومندی و آن جَستن دل است برای دیدن معشوق ، در نزد عارفان آتشی است که خداوند در دل اولیای خود قرار می دهد ]

     

    معنی به چشم دل نظرت می‌کنم که دیده سر

    به چشم دل نظرت می‌کنم که دیده سر ز برق شعله دیدار در نمی‌گنجد

    با دیدۀ باطن به تو می نگرم ، زیرا چشم سَر در اثر نوری که از آتش رخسارت برمی خیزد ، توان نگریستن به تو را ندارد .

    [ چشم دل = چشم باطن و بصیرت / نظر = نگاه / دیدار = چهره ]

     

    معنی ز دوستان که تو را هست جای سعدی نیست

    ز دوستان که تو را هست جای سعدی نیست گدا میان خریدار در نمی‌گنجد

    تو با دوستان بسیاری که گِردت را گرفته اند ، به سعدی توجّهی نداری . آری ، گدا در میان خریداران جایی ندارد .

     

     

    معنی غزل حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد سعدی چیست؟

    داستان عاشقی چیزی نیست که بتوان آن را در نامه و دفتر جای داد و سخن ، توانایی بازتاب مسائل مربوط به دوست را ندارد .

    [ حدیث = سخن ، ماجرا ، افسانه و داستان / طومار = نامه  و دفتر / بیان = شرح و تفصیل ، دلیل و اثبات (لغت نامه) ]

     

    شعر حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *