جای آن دارد که گردون اندرین غم خون ببارد

جای آن دارد که گردون اندرین غم خون ببارد

  • شعر جای آن دارد که گردون اندرین غم خون ببارد _ ادیب الممالک 

    در مرثیه قتل ناصرالدین شاه و جلوس مظفرالدین شاه

     

    جای آن دارد که گردون اندرین غم خون ببارد

    لیک بر تخت همایون شه نو چون ببارد

     

    در عزای شاه ماضی کایزد از وی باد راضی

    نی عجب گر سیل خون از دیده گردون ببارد

     

    لیک باید تهنیت را در جلوس شه مظفر

    بر زمین از ماه و اختر لؤلؤ مکنون ببارد

     

    من ندیدم تاکنون کز آسمان بر قلب مردم

    شادی و انده شده با یکدیگر معجون ببارد

     

    راست پنداری درختی رسته کز هر شاخه او

    ساعتی شکر بجوشد لحظه ای افیون ببارد

     

    شادی اندر غم چو ستردمی و در صبر راحت

    گر ندیدستی چنین باران بین کایدون ببارد

     

    غم چه غم چندانکه گرزان ذره ای بر کوه ریزی

    کوه گردد ابر و بالا رفته بر هامون ببارد

     

    وه چه شادی آن چنان شادی که گر با هجر لیلی

    در دل مجنون نهی وجد از دل مجنون ببارد

     

    تا مه ما در محاق افتاد اشک از دیده مه

    از گه تکمیل حتی عاد کالعرجون ببارد

     

    گر نبود این وارث تاج و نگین بایست دایم

    خون ز تخت جم سرشک از تاج افریدون ببارد

     

    ابر غم زین پس که شاه نو بایوان اندر آمد

    گر ببارد بایدش زین مملکت بیرون ببارد

     

    زین همایون جشن چین از جبهه چنگیز خیزد

    زین بشارت ارغوان از چهره ارغون ببارد

     

    زین سپس بر خاک ایران ابر رحمت همچو باران

    شادمانی ها از این اقبال روز افزون ببارد

     

    فره یزدانی از آن طلعت زیبا بتابد

    شوکت سلطانی از آن قامت موزون ببارد

     

    هر بروزی زیب دیگرگون دهد این شه جهان را

    زانکه هردم ابر جودش رشحه دیگرگون ببارد

     

    از کمال این هنر پرور ملک در ملک دایم

    فضل رسطالیس و تحقیقات افلاطون ببارد

     

    زر ناب از دست سیمینش چنان بارد که گوئی

    از سمن در صحن بستان برگ آذریون ببارد

     

    از کفش قلزم ببالد وز سرش افسر بنازد

    از لبش معجز دمد وز خامه اش افسون ببارد

     

    مرغزار ملک را سیراب سازد بخشش شه

    همچنان ابری که در تشریق و در کانون ببارد

     

    از تف باس شدیدش قله قارن بلرزد

    از کف دست کریمش مخزن قارون ببارد

     

    ابر عدلش بر سر این مملکت چون کله بندد

    خرمی بر سبزه ی گردون میناگون ببارد

     

    خسروا بادت مبارک تاج و تخت پادشاهی

    ای که از فرخنده رویت فره بیچون ببارد

     

    هیچ میدانی در این موقع که در گیتی حوادث

    هر دم از بالا برنگی همچو بوقلمون ببارد

     

    میر دریادل گلوی فتنه را با دست غیرت

    آن چنان بفشرد کز شریان و کامش خون ببارد

     

    آنکه امن و راستی از سهم تیغش تا قیامت

    زین سپهر کج رو وزین گنبد گردون ببارد

     

    تا لب لعلش شفابخش درون خستگان شد

    از حدیثش مردمی وز فکرتش قانون ببارد

     

    داورا میرا مرا در سوگ و سور این دو سلطان

    گوهر از ابیات ریزد آتش از مضمون ببارد

     

    تا بشادی خنده از لعل پریرویان برآید

    تا بغم اشک از دو چشم مردم محزون ببارد

     

    دایم از بهر نثار بزم شه گردون اطلس

    عقد مروارید بر دیبای سقلاطون ببارد

     

    در کنار شه مظفر نعمت بی حد بریزد

    بر مزار ناصرالدین رحمت بیچون ببارد

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    زعفران و ترنج و خون

    در زندان

    رؤس دولت، شیوخ ملت، ببازی ایران، خراب گردید

    کو عمر؟ که داد عیش بستانم از او – ۲۸۸

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    جای آن دارد که گردون اندرین غم خون ببارد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «جای آن دارد که گردون اندرین غم خون ببارد لیک بر تخت همایون شه نو چون ببارد در عزای شاه ماضی کایزد از وی باد راضی نی عجب گر سیل خون از دیده گردون ببارد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «دایم از بهر نثار بزم شه گردون اطلس عقد مروارید بر دیبای سقلاطون ببارد در کنار شه مظفر نعمت بی حد بریزد بر مزار ناصرالدین رحمت بیچون ببارد» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر در مرثیه قتل ناصرالدین شاه و جلوس مظفرالدین شاه ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در مرثیه قتل ناصرالدین شاه و جلوس مظفرالدین شاه ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *