بیشه‌ای بود در آن نزدیکی

بیشه‌ای بود در آن نزدیکی

  • شعر بیشه‌ای بود در آن نزدیکی _ ملک الشعرا بهار  

    وادی‌ السباع

     

    بیشه‌ای بود در آن نزدیکی

    شهره در موحشی و تاریکی

     

    بود معروف به وادیّ سباع

    واندر آن از دد و از دام انواع

     

    وادیئی‌ هول و خطرناک و مخوف

    همچو دوزخ به مخافت معروف

     

    آب در زیرو نیستان به زبر

    درس ده خار بنانی کب دگر

     

    آن نیستان که درو مرگ چونی

    رسته و بسته کمر در ره وی

     

    کردی ار غول در آن بیشه گذار

    گم شدی در خم و پیچ نیزار

     

    دیولاخی که در آن ورطه ز هول

    دیو بر خویش دمیدی لاحول

     

    باغ‌وحشی نه که ملکی ز وحوش

    هر طرف ‌وحشیئی‌ افکنده ‌خروش

     

    جنگلی پیرتر از دهر سپنج

    چین به‌ رخساره‌اش از مار شکنج

     

    چون فلک دامن پهناور او

    دیدهٔ گرک به شب اختر او

     

    هر طرف شیر نری نعره‌زنان

    نعره‌اش زهره دَرِ پیل تنان

     

    محضر قتل جوانان دلیر

    جای مهرش اثر پنجهٔ شیر

     

    فرش راهش ستخوان‌های کهن

    دنده و جمجمه و ساق و لگن

     

    کرده بر خاربنش جوجه‌، غراب

    آشیان بسته به تلهاش‌، عقاب

     

    مرزش از صدمت دندان گراز

    هر قدم کرده دهان گله باز

     

    روی هر سنگ، ددی صدرنشین

    پشت هر بوته‌، پلنگی به کمین

     

    از هر اشکفتی و سمجی‌، پیدا

    اژدری هائل و ماری شیدا

     

    اژدهایش ز سر شاخ بلند

    گشته برگردن زرّافه کمند

     

    شیرکُپیش بجسته به نبرد

    بزده یک‌تنه بر مرکب و مرد

     

    ببر بشکسته گوزنان به شکار

    میزبان گشته به یوز و کفتار

     

    هر طرف جانوری در تک و تاز

    کرده گردن ز پی طعمه دراز

     

    روز، هریک به کناری رفته

    هر ددی در بن خاری خفته

     

    شب‌، برون آمده از بهر شکار

    بسته بر راهروان راه گذار

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)

     

    قالب: منظومه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    شاه جهان‌، پهلوی نامدار _ خطابهٔ اول

    بشنوی ار گفتهٔ پیر مغان

    شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد – 194

     

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    بیشه‌ای بود در آن نزدیکی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «بیشه‌ای بود در آن نزدیکی شهره در موحشی و تاریکی بود معروف به وادیّ سباع واندر آن از دد و از دام انواع» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «روز، هریک به کناری رفته هر ددی در بن خاری خفته شب‌، برون آمده از بهر شکار بسته بر راهروان راه گذار» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر وادی‌ السباع ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر وادی‌ السباع ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *