دانلود دکلمه صوتی شعر بیتو حرام است به خلوت نشست سعدی – غزل 39 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. حیف بود در به چنین روی بست دامن دولت چو به دست اوفتاد.
شعر بیتو حرام است به خلوت نشست – غزل 39 – سعدی
بیتو حرام است به خلوت نشست
حیف بود در به چنین روی بست
دامن دولت چو به دست اوفتاد
گر بهلی باز نیاید به دست
این چه نظر بود که خونم بریخت؟
وین چه نمک بود که ریشم بخست؟
هر که بیفتاد به تیرت نخاست
وان که درآمد به کمندت نجست
ما به تو یکباره مقید شدیم
مرغ به دام آمد و ماهی به شست
صبر قفا خورد و به راهی گریخت
عقل بلا دید و به کنجی نشست
بار مذلت بتوانم کشید
عهد محبت نتوانم شکست
وین رمقی نیز که هست از وجود
پیش وجودت نتوان گفت هست
هرگز اگر راه به معنی برد
سجدهٔ صورت نکند بتپرست
مستی خمرش نکند آرزو
هر که چو سعدی شود از عشق مست
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
بیتو حرام است به خلوت نشست صوتی
پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر بیتو حرام است به خلوت نشست سعدی است. این قطعهها توسط حمیدرضا محمدی، سهیل قاسمی، محسن لیلهکوهی، سعیده تهرانینسب و پری ساتکنی عندلیب خوانده شدهاند.
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد
شعر ما را همه شب نمیبرد خواب سعدی – غزل 26
شعر چون عهده نمیشود کسی فردا را خیام – رباعی 2
معنی بیتو حرام است به خلوت نشست
بیتو حرام است به خلوت نشست حیف بود در به چنین روی بست
روا نیست که آدمی بی تو خلوت گزیند و تنها به سر بَرَد و حیف است که در به روی چون تو زیبارویی بسته شود.
[به خلوت نشستن= خلوت نشینی کردن، عزلت گرفتن / حِیف= در تداول عامه کلمه ای است برای نشان دان تحسّر و تأسف، دریغا، افسوس. و به فتح اول ( حَیف ) به معنی ظلم و ستم].
معنی دامن دولت چو به دست اوفتاد
دامن دولت چو به دست اوفتاد گر بهلی باز نیاید به دست
اگر به نیکبختی (رسیدن به معشوق) دست یافتی و آن را رها کردی. بار دیگر بدان نخواهی رسید. (در این بیت سعادت به کسی مانند شده است که دارای دامن است).
[ دولت= بخت و اقبال / هلیدن= رها کردن، وانهادنن].
معنی این چه نظر بود که خونم بریخت؟
این چه نظر بود که خونم بریخت؟ وین چه نمک بود که ریشم بخست؟
این چه چشم و نگاهی بود که موجب قتلم گردید؟ و این چه ملاحتی بود که نمک بر زخم درونم پاشید و آن را ریش کرد؟
[نظر= چشم، نگاه، توجّه، عنایت / ریش= زخم و جراحت / خستن= آزرده کردن، مجروح نمودن].
معنی هر که بیفتاد به تیرت نخاست
هر که بیفتاد به تیرت نخاست وان که درآمد به کمندت نجست
هر کس را که تیر تو به خاک و خون کشید. برنخواهد خاست و آن کس که اسیر کمندت گردد. خو را از آن رها نخواهد ساخت. یعنی بودن در کمند تو خوش تر از رهایی است.
[خاستن= برخاستن / جستن= رها شدن].
معنی ما به تو یکباره مقید شدیم
ما به تو یکباره مقید شدیم مرغ به دام آمد و ماهی به شست
ما آنچنان به سرعت و بی آنکه خود متوجّه باشیم اسیرت گشتیم. هم بدان سان که مرغی به دامِ صیّادی افتد و ماهی ای به قلّاب ماهیگیری.
[مقیّد= اسیر، دربند / شست= قلّابِ اهیگیری].
معنی صبر قفا خورد و به راهی گریخت
صبر قفا خورد و به راهی گریخت عقل بلا دید و به کنجی نشست
شکیبایی به دلیل بی تابی سیلی خورد و گریزان به سویی گریخت. عقل نیز دچار مصیبت و گرفتاری شد و به گوشه ای خزید.
[قفا خوردن= پس گردنی و سیلی خوردن، آسیب دیدن].
معنی بار مذلت بتوانم کشید
بار مذلت بتوانم کشید عهد محبت نتوانم شکست
می توانم سنگینی و مشقّت را تاب آورم. ولی پیمان دوستی را شکستن در توانم نیست.
[مذلّت= خواری، ذلّت / عهد= پیمان].
معنی وین رمقی نیز که هست از وجود
وین رمقی نیز که هست از وجود پیش وجودت نتوان گفت هست
این نیمه جانی که از هستی ام باقی است. در برابر وجود تو نمی توان ادّعا کرد که وجود دارد.
[رَمق= باقی جان، بقیّه حیات، تاب و توان].
معنی هرگز اگر راه به معنی برد
هرگز اگر راه به معنی برد سجدهٔ صورت نکند بتپرست
اگر بت پرست به معنا و حقیقت پی می بُرد و بدآن آگاهی می یافت. دیگر هرگز در برابر صورت و ظاهر زیبای بتان سر به سجده فرود نمی آورد.
[معنی= حقیقت / راه بردن= رسیدن، دریافتن / «هرگز» متعلّق به مصراع دوم است].
معنی مستی خمرش نکند آرزو
مستی خمرش نکند آرزو هر که چو سعدی شود از عشق مست
هر کس همانند سعدی در راه عشق و دوستی مست گردد. دیگر مستی بادۀ انگوری را آرز و نمی کند . [خمر= شراب، بادۀ انگوری / مست شدن= بی تاب و بی قرار و بی خود گشتن].
دیدگاه کاربران دربارهی غزل بیتو حرام است به خلوت نشست سعدی
امید رضا محبی میگوید:
بسم الله الرحمن الرحیم
زیبایی این غزل و شور و حال سعدی شیرازی که پس از هفتصد سال اینگونه می تواند روح افزای کالبد نیمه جان انسان های درگیر با خود و زندگی باشد، جایی جز طلب وزش نسیمی فرح بخش از سوی پروردگار یکتا بر روان و روح زنده این بزرگ عارف ربانی باقی نمیگذارد.
بدین امید که برای یک لحظه نیز اگر شده، مقید او گردیم که بی شک پس از صید شدن بدان تیر برخاستنی نخواهد بود و امید آنکه روزی عقل عقلمان دریابد که سر و پا برای وصالش ساخته نشده بلکه دل است که بسوی او یارای پرواز خواهد داشت و در معادلاتش معنای مذلت در پیشگاه او عین محبت است.
برای روح زنده و پر طراوت سعدی چنانکه خودش فرمود وصال دو ست را آرزو می کنم.
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
برای پدید آورنده این سایت و محیط زیبایش نیز آرزویی، مشابه خواست شیخ اجل دارم.
ناشناس میگوید:
ما به تو یک باره مقید شدیم
مرغ به دام آمد و ماهی به شست
شست=قلاب
هر که بیفتاد به تیرت نخاست
وان که درآمد به کمندت نجست
ما به تو یک باره مقید شدیم
مرغ به دام آمد و ماهی به شست
صبر قفا خورد و به راهی گریخت
عقل بلا دید و به کنجی نشست
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو سعدی بزاید
بار مذلت بتوانم کشید
عهد محبت نتوانم شکست
معنی غزل بیتو حرام است به خلوت نشست سعدی چیست؟
روا نیست که آدمی بی تو خلوت گزیند و تنها به سر بَرَد و حیف است که در به روی چون تو زیبارویی بسته شود.
[به خلوت نشستن= خلوت نشینی کردن، عزلت گرفتن / حِیف= در تداول عامه کلمه ای است برای نشان دان تحسّر و تأسف، دریغا، افسوس. و به فتح اول ( حَیف ) به معنی ظلم و ستم].
شعر بیتو حرام است به خلوت نشست اثر کیست؟
این شعر اثر سعدی شیرازی است.
- هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید – 273 - ژوئن 12, 2023
- آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود – 272 - ژوئن 12, 2023
- بخت این کند که رای تو با ما یکی شود – 271 - ژوئن 11, 2023