بود ماه سی روزتا بنگری

بود ماه سی روزتا بنگری

  • شعر بود ماه سی روزتا بنگری _ ملک الشعرا بهار

    اینک منظومهٔ سی ‌روزهٔ آذ‌ر پاد مارسپندان

     

    بود ماه سی روزتا بنگری

    به هر روز کاری بجای آوری

     

    سزد گر به «‌هرمزد» باشی خُرم

    خوری می به آیین جمشید جم

     

    به «‌بهمن‌» کنی جامه‌ها نوبرشت

    پرستش کنی روز «‌اردی‌بهشت‌»

     

    به «‌شهریور» اندر شوی شادخوار

    کنی در «‌سپندارمذ» کشت کار

     

    به «‌خورداد» جوی نوین کن روان

    به «‌مرداد» بیخ نو اندر نشان

     

    به «‌دی‌بآذر» اندر سر و تن بشوی

    بپیرای ناخن‌، بیارای موی

     

    به «‌آذر» مپز نان که دارد گناه

    بدین روز نیکست رفتن به راه

     

    به «‌آبان‌» بپرهیز از آب ای جوان

    میالای و مازار آب روان

     

    به «‌خور روز» کودک به استاد ده

    که گردد دبیری خردمند و به

     

    بخور باده با دوستان‌، روز «‌ماه‌»

    ز ماه خدای آمد کار خواه

     

    بفرمای برکودکان روز «‌تیر»

    نبرد و سواری و پرتاب تیر

     

    به « گوش‌» اندرون گاوساله به مرز

    ببند و بیاموز برگاو، ورز

     

    بپیرای ناخن چو شد «‌دی‌بمهر»

    سر و تن بشوی و بیارای چهر

     

    جدا کن ز شاخ رز انگوررا

    بچرخشت افکن می سور را

     

    اگر مستمندی زکس «‌مهر» روز

    شو اندر بر مهر گیتی‌ فروز

     

    فشان اشک و زو دادخواهی نمای

    که داد تو گیرد ز دشمن خدای

     

    به‌روز «‌سروش‌»‌ازخجسته سروش

    روان را و تن را توان خواه و توش

     

    از او خواه آزادی کام خویش

    وزو جوی آیفت فرجام خویش

     

    به «‌رشن‌» اندرون کار سنگین بنه

    روان را ز یاد خدا توشه ده

     

    مخور هیچ سوگند در «‌فرودین‌»

    که زشتست ویژه به روزی چنین

     

    ستای اندربن روز فروهر را

    که فرورد از او یافت این بهر را

     

    نیایش کن امروز بر فروهر

    که پاکان شوند از تو خشنودتر

     

    پی خانه افکن به «‌بهرام‌» روز

    سوی رزم شو گر تویی رزم‌توز

     

    که پیروز بازآیی از کارزار

    همت کاخ و ایوان بود پایدار

     

    زن ار برد خواهی‌، ببر روز «‌رام‌»

    که‌ رامش‌ خوشست‌ اندرین‌ روز و کام

     

    وگر باشدت کار با داوران

    درین روز رو تا شوی کامران

     

    سزد روز «‌باد» ار درنگی شوی

    نپیوندی امروز کار از نوی

     

    چو روز نیایش بود «‌دی‌بدین‌»

    سر وتن بشو، ناخن و مو بچین

     

    زن نو ببر جامهٔ نو بپوش

    دل از یاد یزدان پر و لب خموش

     

    بود روز «دین‌» مرگ خرفستران

    بکش هرچه خرفسترست اندر آن

     

    که خرفستران یار اهریمن‌اند

    دد و دام و با مردمان دشمن‌اند

     

    به بازار شو روز «‌ارد» ای پسر

    نوا نو بخر چیز و با خانه بر

     

    در «‌اشتاد» روز اسب و گاو و ستور

    به گشن افگنی مایه گیرند و زور

     

    ره دورگیر «‌آسمان‌» روز، پیش

    که بازآیی آسان سوی خان خویش

     

    گرت خوردن دارو افتد بسر

    به «‌زمیاد» روز ایچ دارو مخور

     

    زن تازه در «‌ماراسفند» گیر

    که فرزند نیک آید و تیزویر

     

    درین روز جامه بیفزای بر

    بدوز و بپوش و بیارای بر

     

    «‌انیران‌» بود نیک زن خواستن

    همان ناخن و موی پیراستن

     

    زنی کاندربن روز گیری به ‌بر

    شود کودکش در جهان نامور

     

    انوشه روان باد آذرپاد مارسپندان‌، که این اندرز کرد و نیز این فرمان داد.

    انوشه روان باد آن مرد راد

     

    که این گفت‌ها گفت و این پند داد

    پایان

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    قالب: منظومه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    می دانم خدایان انسان را – اندوه جاودانه

    در عشق شکسته بسته دانی چونم – ۲۳۱

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    بود ماه سی روزتا بنگری

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «بود ماه سی روزتا بنگری به هر روز کاری بجای آوری سزد گر به «‌هرمزد» باشی خُرم خوری می به آیین جمشید جم» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «‌انوشه روان باد آذرپاد مارسپندان‌، که این اندرز کرد و نیز این فرمان داد. انوشه روان باد آن مرد راد که این گفت‌ها گفت و این پند داد» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر اینک منظومهٔ سی ‌روزهٔ آذ‌ر پاد مارسپندان ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر اینک منظومهٔ سی ‌روزهٔ آذ‌ر پاد مارسپندان ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *