مثل ِ یک بوسه ی گندم – شعر به ناظم حکمت هوشنگ ابتهاج
مثل ِ یک بوسه ی گندم
مثل ِ یک غنچه ی سرخ
مثل ِ یک پرچم ِ خونین ِ ظفر
دل ِ افروخته ام را به تو می بخشم ، ناظم حکمت !
و نه تنها دل ِ من
همه جا خانه ی توست :
دل ِ هر کودک و زن
دل ِ هر مرد
دل ِ هر که شناخت
بشری نغمه ی امید ِ تو را
که در آن هر شب و روز
زندگی رنگ ِ دگر ، طرح ِ دگر می گیرد
زندگی ، زندگی
اما نه بدین گونه که هست
نه بدین گونه تباه
نه بدین گونه پلید
نه بدین گونه که اکنون به دیار ِ من و توست
به دیاری که فرو می شکنند
شب چراغی چو تو گیتی افروز
وز سپهر ِ وطنش می رانند
اختری چون تو پیام آور ِ روز
لیک ناظم حکمت !
آفتابی چون تو
به کجا خواهد رفت
که نباشد وطنش ؟
و تو می دانی ناظم حکمت !
روز کاغذ ز کسی
وطنش را نتوانند گرفت
آری ای حکمت ، خورشید ِ بزرگ !
شرق تا غرب ستایشگر ِ توست
وز کران تا به کران گوش ِ جهان
پرده ی نغمه ی جان پرور ِ توست
جغد ها
در شب ِ تب زده ی میهن ِ ما
می فشانند به خاک
هر کجا هست چراغی تابان
و گل و غنچه ی باغ ِ ما را
به ستم می ریزند
زیر ِ پای خوکان
و به کام ِ خفاش
پرده می آویزند
پیش ِ هر اختر ِ پاک
که به جان می سوزد
وین شبستان ِ فرو ریخته می افروزد
لیک جان داروی شیرین ِ امید
همچو خون ِ خورشید
می تپد در رگ ِ ما
و گل ِ گم شده سر می کشد از خاک ِ شکیب
غنچه می آرد بی رنگ ِ فریب
و به ما می دهد این غنچه نوید
از گل ِ آبی ِ صبح
خفته در بستر ِ سرخ ِ خورشید
نغمه ی خویش رها کن حکمت !
تا فرو پیچد در گوش ِ جهان
و سرود ِ خود را
چون گل ِ خنده ی خورشید بپاش
از کران تا به کران !
جغد ها ، خفاشان
می هراسند ز گلبانگ ِ امید
می هراسند ز پیغام ِ سحر
بسراییم ، بخوانیم رفیق !
نغمه ی خون ِ شفق
نغمه ی خنده ی صبح
پرده ی نغمه ی ماست
گوش ِ فردای بزرگ
و نوابخش ِ سرود ِ دل ِ ماست
لب ِ آینده ی پاک
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
شعر ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها مولانا – غزل 2
دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
مطالب بیشتر در:
بیوگرافی هوشنگ ابتهاجاشعارهوشنگ ابتهاج
مجموعه شعر تاسیان
صفحه اینستاگرام هوشنگ ابتهاج
کانال تلگرام هوشنگ ابتهاج
مثل یک بوسه ی گندم
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «مثل ِ یک بوسه ی گندم مثل ِ یک غنچه ی سرخ مثل ِ یک پرچم ِ خونین ِ ظفر دل ِ افروخته ام را به تو می بخشم ، ناظم حکمت ! و نه تنها دل ِ من همه جا خانه ی توست : دل ِ هر کودک و زن دل ِ هر مرد دل ِ هر که شناخت بشری نغمه ی امید ِ تو را» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین هوشنگ ابتهاج که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای هوشنگ ابتهاج بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «می هراسند ز پیغام ِ سحر بسراییم ، بخوانیم رفیق ! نغمه ی خون ِ شفق نغمه ی خنده ی صبح پرده ی نغمه ی ماست گوش ِ فردای بزرگ و نوابخش ِ سرود ِ دل ِ ماست لب ِ آینده ی پاک» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای شعر به ناظم حکمت هوشنگ ابتهاج
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر به ناظم حکمت هوشنگ ابتهاج بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023