شعر به حکمِ آن که ز دل ها بود به دل ها راه ایرج میرزا
شکایت از دوری امیر نظام و مدح قائم مقام
به حکمِ آن که ز دل ها بُوَد به دل ها راه
دلِ امیر ز سوزِ دلِ من است آگاه
غم ای امیر بدان سان فرا گرفته دلم
که از فزونی بر آه بسته دارد راه
اگر گواهی بر صدقِ مدّعا باشد
دلِ امیرم بر صدقِ مُدَّعا است گواه
یکی قصیده به درگاهِ او فرستادم
که در جوابم بویی رسد از آن درگاه
به راه نامهای آمد مرا ز حضرتِ وی
سپس که بود بسی دیدۀ امید به راه
چگونه نامه ز درگاه فر خجستۀ میر
به خطِّ فَرُّخِ عبدالحسین جُعِلت فِداه
به یک مَحَبَّت و یک مهربانیی که اگر
هزار سال دهم شرحِ آن شود کوتاه
گمان بری خُتَنی بچّهاستند خَطَش
فکنده اند به گردن ز مُشک طوقِ سیاه
مثالِ باکرۀ جنّتست هر لفظش
کسی به چشمِ تصرّف در او نکرده نگاه
فزود عزّت و جاه مرا بدین نامه
که ایزدش بفزاید به عمر و عزّت و جاه
شگفت اینکه بدین عشق ازو صبورم من
من و صبوری از او لا إِله إِلّااللّه
سعادتیست به جان گر کنم فِدایِ امیر
از آن که جان خود خواهد شدن به دهر تباه
بزرگوار امیرا تو رفتی از تبریز
ولی هنوز نرفتست نامت از اَفّواه
نشد که یاد تو افتد مرا به دل بی رغم
نشد که نام تو آید مرا به لب بی آه
سحر شکایتِ هَجرِ تُرا کنم با مِهر
به شب حِکایتِ مهر تُرا کنم با ماه
بجز به راهِ خیال تو ام نپوید دل
بجز خیال تو اندر دلم ندارد راه
کنون کمالِ بزرگی و مرحمت دارد
مرا به جای تو قائم مقام طالَ بَقاه
بزرگوار امیرا ز ناخوشیِّ مِزاج
قصیده گشت چو عمرِ عدویِ تو کوتاه
درازتر ز فِراقت قصیده ها گویم
ز حادثاتِ زمانه اگر شوم به پناه
وگر بمیرم مدحِ تو نیز خواهد گفت
هر آنچه بر سر خاکم بِرُسته است گیاه
ز ماه و سال اَلا تا بُوَد به گیتی نام
امیر خرّم و خندان زِیَد به سال و به ماه
مطالب بیشتر در:
ایرج میرزاشعر مشروطه
وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعر: قصیده
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
شعر ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها مولانا – غزل 2
دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
به حکمِ آن که ز دل ها بُوَد به دل ها راه
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «به حکمِ آن که ز دل ها بُوَد به دل ها راه دلِ امیر ز سوزِ دلِ من است آگاه غم ای امیر بدان سان فرا گرفته دلم که از فزونی بر آه بسته دارد راه» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ایرج میرزا که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ایرج میرزا بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «وگر بمیرم مدحِ تو نیز خواهد گفت هر آنچه بر سر خاکم بِرُسته است گیاه ز ماه و سال اَلا تا بُوَد به گیتی نام امیر خرّم و خندان زِیَد به سال و به ماه» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر شکایت از دوری امیر نظام و مدح قائم مقام ایرج میرزا
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر شکایت از دوری امیر نظام و مدح قائم مقام ایرج میرزا بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024