به ایران از اروپا گشت روشن

به ایران از اروپا گشت روشن

  • شعر به ایران از اروپا گشت روشن _ ادیب الممالک 

    در نکوهش بعضی از وزرای وزرانگیز آغاز مشروطیت

     

    به ایران از اروپا گشت روشن

    چراغ تربیت شمع تمدن

     

    غزالان بیختند از ناف نافه

    پلنگان ریخته خون‌ها ز ناخن

     

    دبیران چون غزالان با تبختر

    وزیران چون پلنگان با تفرعن

     

    یکی دل می‌برد بهر تمتع

    یکی سر می‌برد بهر تفنن

     

    تو گوئی صف زده در دشت و کهسار

    بتان چین و سرداران ژاپن

     

    به ماچین و به ژاپن شد فسانه

    بت ایرانی از پاچین و ژوپن

     

    شب آدینه تابد تا سحرگاه

    ثریا در ترن جوزا به واگن

     

    فرو ماندند اشخاص از تشخص

    سته گشتند اعیان از تعین

     

    خردمندان پریشان از تفکر

    وطن‌خواهان پشیمان از توطن

     

    چو بوقلمون شده است اوضاع گیتی

    ز تغییر و ز تردید و تلون

     

    چرا فرسوده ما را دند و دندان

    اگر دند است، بوقلمون و دندن

     

    مشیر جمع شوری شور و شوره

    امیر این و آن آن است و آنن

     

    وزیرا وقت آن آمد که امروز

    بیاموزی ره و رسم تدین

     

    تو از کنبیه ایشان از مترجم

    مترجم از کتاب سان پتی کن

     

    نشینی با هزاران جلوه و ناز

    به دارالدوله چون در باغ گلبن

     

    برانگیزی چو پیلان یال و خرطوم

    برافرازی چو شیران ناب و برثن

     

    بجوشانی هوا را از حرارت

    بگندانی جهان را از تعفن

     

    براری ریشه انصاف از بیخ

    بر اندازی اساس عدل از بن

     

    کنی خامش چراغ دین اسلام

    بسوزی هم تشیع هم تسنن

     

    به جای بقعه بطحا و یثرب

    طرازی کعبه در پاریس و لندن

     

    مصاحب خستگی یابد ز صحبت

    معاون عاجز آید از تعاون

     

    مترجم همچو سقراط و تو هستی

    ارسطو مستشارت چون فلاطن

     

    کنون بر تخت دارا جام جم گیر

    فلاطون را زخم کن در فلاکن

     

    وزارت بی شرارت شد مرارت

    یواسن سان پواسن آن پوآژن

     

    ز چپ بر راست زن از راست بر چپ

    که نشناسی تیاسر از تیامن

     

    ز شاگردان خاص یوسف اسمیت

    طلب کن نشرده آیین مرمن

     

    چو استاد عروض اندر دوائر

    مفاعیلن تراش از فاعلاتن

     

    تو را از بهر گردن آفریدند

    چرا آویزی اندر سینه گردن

     

    زر سرخ و زن زیبا به دست آر

    که زر در خانه طاق است و زن استن

     

    بیا اندرز من بشنو وزیرا

    ز تیر آه مظلومان حذر کن

     

    به دیوان ده مر این دیوانگی را

    که از افسوس جن باشد تجنن

     

    بترس از آنکه مظلومی درین روز

    به حصن حول حق یابد تحصن

     

    فروزد شعله قهر ایزدی را

    ز آه خود به تسبیح و تحنن

     

    زند سیلی به گوشت امر فاخرج

    به جای نغمه یا آدم اسکن

     

    بمانی از وزارت هم ز او زار

    بیفتی از مکانت وز تمکن

     

    ازین سودا بیابی غبن فاحش

    بماند مستشارت در تغابن

     

    تو چون قبطی کنار نیل و خصمت

    چو روح‌الله کنار نهر اردن

     

    چنان کاسکندر رومی بسر هشت

    کلاه مشتری در دیر آمن

     

    به سر بادت کلاه قلتبانی

    کزان یابی تبرک هم تیمن

     

    وزیرا همچو من ناگفته مدحت

    کس از آغاز تکوین و تکون

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    سرریز می‌کند صندوق پست – ساعت

    زنی هستم

    خاقانی اگر بسیج رفتن داری – ۲۳۲

    به کجا ؟ به عشق – زندگی را چه معنایی است

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    به ایران از اروپا گشت روشن

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «به ایران از اروپا گشت روشن چراغ تربیت شمع تمدن غزالان بیختند از ناف نافه پلنگان ریخته خون‌ها ز ناخن» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «به سر بادت کلاه قلتبانی کزان یابی تبرک هم تیمن وزیرا همچو من ناگفته مدحت کس از آغاز تکوین و تکون» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر در نکوهش بعضی از وزرای وزرانگیز آغاز مشروطیت ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در نکوهش بعضی از وزرای وزرانگیز آغاز مشروطیت ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *